خودتم بکشی مال منی . آره ... مال من . هه کی گفته ؟ همه میگن . همه میگن تو فقط با من خوشبخت میشی .
.
.
.
دیوونه کی را می خوای توی این دنیای لعنتی پیدا کنی ... به من نگاه کن ... می گم به من نگاه کن ... بیرون این در .. بیرون این چاردیواری مردم غاطی کردن ، خون می خورن . یواشکی میان میشینن روی دستت ، روی گردنت ، روی اون چشم هایی که همه حسرت داشتنش را دارن ،لعنت بهشون ... چرا باید بشینن روی دست های تو ؟ دستهایی که باید فقط مال من باشه . روی چشم هایی که من داخلشون غرق شدم . می فهمی ؟؟ من !!!
میان و یواشکی نیشت می زنن . می خورن . یواش یواش . تمام گرمی خونت را می کشن بیرون . سرد میشی . میشی یکی مثل اونها .
سلام..
من اومدم...اول...
تشبیهت جالب بود...یاد پشه افتادم..شایدم انسانهای خون آشام!!...
.باید سعی کرد مثل اونها نبود...
پشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ممنون از بابت روشن گری در مورد حیوان مورد نظر .
به نظرت می فهمنن؟!
بیرون این چاردیواری همه دارن کاره خودشونو میکنن، آخرشم همه میشن عین هم و این تفاوت رو ما آدمای این ور چاردیواری حس میکنیم ...اینو بفهم.
بالاخره این وسط یکی نمی فهمه دیگه .
فهمیدم . خدا را شکر این تیکه مسخره .. افتااااااد .. را نیامدی .
بخور بخوره آقا!
همه میخورن ٬یا باید بخوری٬ یا خورده بشی(نشات گرفته از تفکرات مریض نیچه)
!!!!
تو روح تفکرات مریض نیچه .
چرا همه میخوان غرق بشن؟
شعرت مثل همیشه خوب بود...
آغوش بگشای خیال مردنم نیست...
منم به روزم بعد از روزها بی حسی بالاخره حسهامو را تو آغوش گرفتم
نمی دونم . شاید فکر کردن شناگر ماهری هستد .
اوه اینجا رو ببین چه خوش رنگ شده!!!!
خودمو کشتم تا یکی را انتخاب کردم .