تنها برای بارانی مینویسم که هنوز نمیدانم اهل کدامین قبیله است .
سوار بر اسب در دشت های سبز از چمنزار می تازد . گیسوانش را خوب میتوانم ببینم که در باد چگونه تاب میخورد و هنگامی که می ایستد چند تار مویش بر صورتش آهسته می رقصند و و باز به قصد فتح بلندی دیگری شتاب میگیرد .
به بلندای آسمان فریاد میکشم که هااااااااااااااااای ، بارانم ، در قبیله رسم است که عاشق را چند باری می رانند ولی مهربان ، مرا تاب ایستادن نیست . جان از تنم رها میشود وقتی که میخندی به ابرها ، وقتی که میخندی به آسمان ، وقتی که می دوانی اسب را ...
نمی دانم از کدام قبیله ای ...
درودهای فراوان به مدیر مسئول وبلاگ:
همکاران عزیز، وبلاگ جالبی و مفیدی دارید وبلاگ عشق من ایران با مقاله کشور سوسیالیستی کره شمالی، جهنم روی زمین، به روز گردیده شده است0 از نقدهای خوبتان دریغ نورزید با تشکر منیژه اسکوئی
حتی اگر تنها ترین تنها شوی
حتی اگر تنها ترین قطره ی باران شوی
باز هم من هستم
میگی نه؟
بیا پایین تا بهت بگم
چه عجب ما شما را در وبلاگ زیارت کردیم .
مرد حسابی به من میگی آپ کردی اونوقت هیچی نمینویسی؟
دمت گرم داش وحید
با همه بله با هم بله؟
نه داداش
با هم نخیر
قربون بارون تو بشم من... بیا زیر چتر اسلام!
ثواب هم داره
لطفا در فضای احساسی و احساسات بقیه ملایم برانید بلکه گردی بر دلش ننشیند .
حالا هی بیا چرت و پرت بنویس .
برای همراهی
نه تکیه گاه و نه جایگزین
نه همدرد و نه همراز!
تنها برای همراهی آمدی
ای آمدنت را سپاس
چه شد که جا ماندی؟!
در بین این مردمان بی باور
که تو را می خرند به لبخندی و به اشکی می فروشند
هیچ چیز گویا نیست!
سکوت گویا نیست! کلمه گویا نیست! فریاد گویا نیست! و صداقت نیز هم...
اینانی که قول می دهند ! می ستایند تو را و اغراق می کنند...
به دمی نیز ویران می کنند!
وبلاگ پر باری داری منتظرتان هستم ..
از نقدهای خوبتان دریغ نورزید با تشکر .............
سلام وحید جان
خوبی؟
بی معرفت نیستم!3 ماهی بود که به دلیل یه سری مشکلات ازین دنیای بارونی دور بودم.وگرنه مگه میشه دوست خوبو قدیمی مثل تورو فراموش کنم.
این روزا حالمان عجب بارانیست..
البته تو این گرمایی که هست بد نیست یکم حال درونیمون بارونی باشه تا گرمای هوا اذیتمون نکنه!!!!به این میگن مثبت نگری تو همه چیز!!
چه خبرا؟اوضاع بر وقف مراده ایشالا؟
اون طرفا بیا.فعلا...