عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

جای خالی

سلام  

چقدر این مرحله ی مرد شدن سخته ... تمام حرکاتی که انجام میدی تو را به این فکر می بره که "واقعا 24 سالته ؟ " . این یک هفته از بس فکر کردم مغزم دیگه جواب نمیده . واقعا مرد شدن یعنی چی ؟ مسلما برمیگرده به طرز فکر انسان .ولی یعنی چی ؟ دنیا همون دنیاست ، من هم همون وحید قبلی ، کار هم دنبالشم همین روزها مشغول بشم ، پس این مرد شدن لعنتی چیه که تو از خودت توقع داری . . . دیگه این صدایی که داخل مغزمه داره خسته ام میکنه . چرا خودش نمیاد بشینه پشت فرمون و هر گهی دلش خواست بخوره . چند ساله این صدا داخل مغزمه ،‌ مدام حرف میزنه ، نصیحت میکنه ،‌ بلند بلند فکر میکنه ،‌تمام حرکات بقیه را زیر نظر داره و بعدش مدام با من در مورد اونا صحبت میکنه . . . لعنتی الان هم داره مدام میاد تو حرف من ... 

 

این هفته که گذشت درگیر مراسم ازدواج پسر خاله م بودم . کاری نمیکردم ولی خوب درگیر بودم دیگه . همبازی کودکی و عشق نوجوانی و رفیق الان . درسته که راهمون دوره حدود 1500 کیلومتر ولی خوب ،‌ با هم در تماس هستیم . براش خیلی خوشحالم . چون به نظر من انسان موفقیه .  

 

اما خوب بالاخره ما هم خدایی داریم ، زور بازویی داریم ،خدا را چه دیدی شاید یه روز بقیه درگیر ما شدن . . .  

 

شعر و شاعری فعلا تعطیله . الان زمان به عمل رسوندن رویاها رسیده . چقدر سخته نتونی چیزی باشی که فکرشو می کردی ...  

 

اما به قول بابا : ما یه پارتی داریم که . . . (جای خالیشو خودت پر کن)

نظرات 1 + ارسال نظر
مهندس هویج دوشنبه 13 آذر 1391 ساعت 18:21 http://havijoo.blogsky.com/

واقعا قشنگ گفتی.
این فکره فقط نشسته و هی واسه خودش حرف میزنه، یکی نیس بهش بگه تو که این همه میدونی خودت بیا بشین جای من... والا

خلاصه که اینجور که پیداس حسابی رفتی تو نخ ازدواج و ایشالا به زودی همه درگیر تو میشن وحید خان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد