فردا کنکور ...
یک عدد لوح فشرده موسیقی، شاد و جلف، دارم کپی می کنم که فردا بعد از کنکور با چند تا از بچه ها بریم ، بزنیم و برقصیم تا مهره ی 25 ام کمرم ...پق بزنه بیرون . تمام استعدادم را فردا دوستان شاهد خواهند بود .
من ا.. توفیق
وحید .ش
پ.ن:بابت این طرز افتضاح آپ کردم معذرت خواهی .الان اصلا درحالت عادی نیستم .
بدترین درد ها آن وقتی است که نسل جوان آنچه را که در کتابها می خوانند جدی بگیرد . دوران شعر به سر آمده و دوران نثر آغاز یافته ، رویاهای جوانی شعرند و زندگی واقعی نثر . چه بدبختی بزرگی اگر در زندگی شعر نمی بود و چه بدبختی بزرگتری اگر بعد از شعر نوبت به نثر نمی رسید. "نان و شراب "
دارد به سحر دعا اثر ها
دست من و دامن سحرها
پ.ن: 5 روز تا کنکور ... نبود ؟
وقتی کفترات شبونه همه رفتن زیر چاقوی یه نامرد،کله سحر چشات خشک میشه به کفترهات که از بس غلت زدن تو خون،شدن مثل کفترهای نشون شده و جفت کت هاشون(بالهاشون)انگاری رنگ قرمز زدن .
رفیق یعنی "جواد طوقی" که دآش کوچیکه ش را فرستاد دنبالم که برم پیشش . رفتم خونشون به دآشش گفتم کجاست؟ سری کرد هوا و گفت سر جاش . نا نداشتم پله ها رو برم بالا ، غم کفترهام یه طرف ، غم خال شدن طوقی جواد یه طرف که اتیش می انداخت به جونم . رسیدم بالا رو بوم ، دیدم "جواد طوقی " نشسته و آروم آروم پرهای کفترهاشو قیچی میکنه . زدم رو شونه اش که : خل شدی باز ؟ گفت نه . دل ندارم ببینم کفترهام تک و تنها دارن خال میشن و تو چشات پی طوقی منه .
پ.ن1 : یک پله رفتم بالاتر .
پ.ن2: 10 روز تا کنکور
پ.ن3: تو را نادیدن ما غم نباشد / که در خیلت به از ما کم نباشد
همیشه صبح اول وقت ، قبل از بله ها و نه ها و باید ها و نباید های آدمیزادی می رفتم رو بوم تا به اونهمه چشم که دارن نگام می کنن بله بگم و در قفس و باز کنم تا بریزن کف بوم و کم کم یخشون وا بشه و برن خال آسمون بشن .
منم سر به هوا بیفتم اینور بوم ، اونور بوم ، توی کوچه سنکندری بخورم و خیت بشم جلوی چشم دخترای محله که گویا نقل مجلسشون شده سر به هوایی و گیجی ما .
کفتر های بوم ما خیلی وقته پریدن و رفتن رو بوم غریبه . شدن شکار یه پاپر زپرتی . از وقتی یادم میاد هیچ وقت کفتر شکار نگرفتم . چون خودش رو بوم من بود و دلش رو یه بوم دیگه . نقل ، نقل آدمیزاده که اگر جفت شیش نیاوردی دعا کنی قاپ رفیقت جفت بیاد . حداقلش فردا سر دلتنگی ، موقع نامردی ، وقتی میری جلو آینه تا صفا بدی به جمال هر چی عشقه ، میزنی رو شونه ی خودت که داشی درستش همون بود .
پ.ن : چقدر خوبه آدم دپ نباشه
۱- "گلشیفته فراهانی" خودش را فدا کرد ... حتما همه اون عکس ها و فیلم ها را دیدن . خیلی ها ، خیلی نظرها دادن . منم می خوام نظرم را بگم . گلشیفته همون کاری را کرد که " محسن نامجو " انجام داد . طغیان کرد و خودشو فدا کرد . شاید درصد سوختگیش خیلی بیشتر از نامجو باشه . ولی من و تو می دونیم که گلشیفته از نسل ما بود . هر فیلمی که بازی کرد زبان یک نسل بود . این عکس و فیلم را هم امیدوارم مثل خیلی ها پای "بی بند و باری " نذارین که نیاز به نمایش نداره .
2- دیشب خونه ی یکی از دوستان جمع بودیم . در مورد همه چیز بحث کردیم و در آخر دیوانه و وا رفته موندیم که چه کنیم . از قضا دوستمون اهل موسیقی بود . ستار را بر داشتم و مثل همیشه در هم و قاطی پاطی زدم . یخ دلم داشت آب می شد ... آب آب . دلم به حال خودم و نسل خودم سوخت . 3 تاشون جلوی چشم خودم بغض کرده بودن .
3- مجنون تر از این می خواهی ام ؟
"خوش به حال دیوونه که همیشه خندونه "
بهار باران خورده
چشم های اطلسی تو را
کم داشت . . .
د لامصب چه مرگته ؟ وقتی جلوی هر کس و ناکسی لخت و ... برهنه ، جولان میدی میشه همین دیگه . میشه همین که دلت می خواد حرف بزنی و نمی تونی و سر از قفس مرغ عشق ها در میاری .
خودم جای همه نبودن ها هستم . فقط لازمه که بدونم هستم. مثل قدیما که بابا می ایستاد کنار در حیاط تا من برم دستشویی و می گفت : برو من دارم نگاه ت می کنم .
پ.ن : هنوز هم اسم باران شوق زندگی را برام دو برابر میکنه .