عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

مهره ی 25 ام کمرم

فردا کنکور ...  

  

یک عدد لوح فشرده موسیقی، شاد و جلف، دارم کپی می کنم که فردا بعد از کنکور با چند تا از بچه ها بریم ، بزنیم و برقصیم تا مهره ی 25 ام کمرم ...پق بزنه بیرون . تمام استعدادم را فردا دوستان شاهد خواهند بود .    

من ا.. توفیق  

وحید .ش  

پ.ن:بابت این طرز افتضاح آپ کردم معذرت خواهی .الان اصلا درحالت عادی نیستم .

دامن سحر ها

بدترین درد ها آن وقتی است که نسل جوان آنچه را که در کتابها می خوانند جدی بگیرد . دوران شعر به سر آمده و دوران نثر آغاز یافته ، رویاهای جوانی شعرند و زندگی واقعی نثر . چه بدبختی بزرگی اگر در زندگی شعر نمی بود و چه بدبختی بزرگتری اگر بعد از شعر نوبت به نثر نمی رسید. "نان و شراب "  

 

 

  

   دارد به سحر دعا اثر ها   

 دست من و دامن سحرها   

 

پ.ن: 5 روز تا کنکور ... نبود ؟

جواد طوقی

وقتی کفترات شبونه همه رفتن زیر چاقوی یه نامرد،کله سحر چشات خشک میشه به کفترهات که از بس غلت زدن تو خون،شدن مثل کفترهای نشون شده و جفت کت هاشون(بالهاشون)انگاری رنگ قرمز زدن .  

رفیق یعنی "جواد طوقی" که دآش کوچیکه ش را فرستاد دنبالم که برم پیشش . رفتم خونشون به دآشش گفتم کجاست؟ سری کرد هوا و گفت سر جاش . نا نداشتم پله ها رو برم بالا ، غم کفترهام یه طرف ، غم خال شدن طوقی جواد یه طرف که اتیش می انداخت به جونم . رسیدم بالا رو بوم ، دیدم "جواد طوقی " نشسته و آروم آروم پرهای کفترهاشو قیچی میکنه . زدم رو شونه اش که : خل شدی باز ؟ گفت نه . دل ندارم ببینم کفترهام تک و تنها دارن خال میشن و تو چشات پی طوقی منه .  

 

پ.ن1 : یک پله رفتم بالاتر .   

پ.ن2: 10 روز تا کنکور  

پ.ن3: تو را نادیدن ما غم نباشد / که در خیلت به از ما کم نباشد

حکایت کفترها و دل ما

همیشه صبح اول وقت ،  قبل از بله ها و نه ها و باید ها و نباید های آدمیزادی می رفتم رو بوم تا به اونهمه چشم که دارن نگام می کنن بله بگم و در قفس و باز کنم تا بریزن کف بوم و کم کم یخشون وا بشه و برن خال آسمون بشن .   

منم سر به هوا بیفتم اینور بوم ، اونور بوم ، توی کوچه سنکندری بخورم و خیت بشم جلوی چشم دخترای محله که گویا نقل مجلسشون شده سر به هوایی و گیجی ما .  

 کفتر های بوم ما خیلی وقته پریدن و رفتن رو بوم غریبه . شدن شکار یه پاپر زپرتی . از وقتی یادم میاد هیچ وقت کفتر شکار نگرفتم . چون خودش رو بوم من بود و دلش رو یه بوم دیگه . نقل ، نقل آدمیزاده که اگر جفت شیش نیاوردی دعا کنی قاپ رفیقت جفت بیاد . حداقلش فردا سر دلتنگی ، موقع نامردی ، وقتی میری جلو آینه تا صفا بدی به جمال هر چی عشقه ، میزنی رو شونه ی خودت که داشی درستش همون بود .  

پ.ن : چقدر خوبه آدم دپ نباشه 

خوش به حال ...

۱- "گلشیفته فراهانی"  خودش را فدا کرد ... حتما همه اون عکس ها و فیلم ها را دیدن . خیلی ها ، خیلی نظرها دادن . منم می خوام نظرم را بگم . گلشیفته همون کاری را کرد که " محسن نامجو " انجام داد . طغیان کرد و خودشو فدا کرد . شاید درصد سوختگیش خیلی بیشتر از نامجو باشه . ولی من و تو می دونیم که گلشیفته از نسل ما بود . هر فیلمی که بازی کرد زبان یک نسل بود . این عکس و فیلم را هم امیدوارم مثل خیلی ها پای "بی بند و باری " نذارین که نیاز به نمایش نداره .  

 

2- دیشب خونه ی یکی از دوستان جمع بودیم . در مورد همه چیز بحث کردیم و در آخر دیوانه و وا رفته موندیم که چه کنیم . از قضا دوستمون اهل موسیقی بود . ستار را بر داشتم و مثل همیشه در هم  و قاطی پاطی زدم . یخ دلم داشت آب می شد ... آب آب . دلم به حال خودم و نسل خودم سوخت . 3 تاشون جلوی چشم خودم بغض کرده بودن .  

 

3- مجنون تر از این می خواهی ام ؟   

  "خوش به حال دیوونه      که همیشه خندونه "

   

باران برای باران

بهار باران خورده  

               چشم های اطلسی تو را  

                                                کم داشت . . .  

  

 

د لامصب چه مرگته ؟ وقتی جلوی هر کس و ناکسی لخت و ... برهنه ، جولان میدی میشه همین دیگه . میشه همین که دلت می خواد حرف بزنی و نمی تونی و سر از قفس مرغ عشق ها در میاری .   

خودم جای همه نبودن ها هستم . فقط لازمه که بدونم هستم. مثل قدیما که بابا می ایستاد کنار در حیاط  تا من برم دستشویی و می گفت : برو من دارم نگاه ت می کنم .    

 

پ.ن : هنوز هم اسم باران شوق زندگی را برام دو برابر میکنه .