نمیدونم دل نوشته بنویسم و یا روز نوشته و یا ...
برای عشق بنویسم ، برای تو بنویسم ، برای ما بنویسم ، برای خداوند بنویسم ، برای دلهایمان بنویسم .. برای که بنویسم که همگی لایق نوشتن هستند و دل چون یکی ست انتخاب مشکل میشود .
ولی ای کاش دنیا فقط همین نوشتن ها بود ، همین نوشتن ها .
میشد دنیا را بارانی کرد ، می شد دست در دست عشق گذاشت و تا بینهایت احساس پیش رفت . آنجایی رفت که چشم ها همه چون پنجره ی آبی،رو به وسعت پاکی دریا باز میشد .
کاش دنیا همین و نوشتن ها بود .
و من هر روز عاشق می شدم ... و هر روز صبح از شبنم چشمانش سیراب میشدم . میشدم یکی از صدها پرنده ی خوشحال و در درختان خانه ی تاریکی که نشانی از هیاهو نیست ، پی در پر آواز میخواندم ...
کاش دنیا همین نوشتن ها بود .
به خود می آیم و من نه بارانم را دارم و نه پرواز می دانم . من عابری هستم که چون هزاران مترسک دیگر در حال فرسودگی است .
ولی باز به خود می آیم . باید بهشت خودم را بسازم . ناامیدی بدترین حالت انسان است . من میخواهم پرواز کنم . . .
بارانم .... روزی باغ چشمانت به تصویر خواهم کشید .... نه ... نه ... نمی شود . تا چشمانت را میبینم عقلی نیست که یاد بسپارد .
سلام
دل به نوشتن نمی رود . از آنهایی هم نیستیم که قبلا بنویسیم و بیایم کپی کنیم اینجا . هروقت دل بگه بنویس منم مینویسم .
-
اما همین روزهاست که بغض دلمان بترکد و کلمات را چون باران بر کویر وبلاگ سرازیر کند . . .
همین روزها دلمان بارانی میشود .
همین روزها خیال پرواز کردن به سرمان میزند .
همین روزها دوباره شروع میکنیم .
همین روزها من باز بارانم را جست و جو خواهم کرد .
همین روزها کاری خواهم کرد که باز آسمان دلم زلال چون آب چشمه های چند دشت پایین تر باشد .
نوشتنمان نمی آید . چه کار کنیم ؟ حرف یسیار داریم ولی دل نوشتن نه !!!
کلا در میان زمین و هوا یک جایی شاید روی بالکن یک خانه گیر کرده ایم .
بله دوستان ... در بلاد فرانس ( فرانسه ) مردم به امور حکومتی شکایت دارند . ولش کن . مثل آدم مینویسم .
اره میگفتم : مردم اعتصاب کردند و کلا نیمی از کشور را فلج کردند . نسبت به اموری چون افزایش سالهای بازنشستگی و ... . این چیز مهمی نیست چون این مملکت نمیدونم چه طوریه همیشه مردمش فعالن . دولتشون بگه پخ !!! میگن چرا گفته پخ باید میگفت برو عزیزم .
خلاصه میکنم . میریم سراغ اخبار حکومت جمهوری اسلامی ایران >
مشروح اخبار :
در فرانسه مردم معترض به سیاست های نیکولا سارکوزی که آدم هیزیه و زنش میخواد طلاق بگیره هاااااااا دست به اعتصاب های متعدد زدند و جریان هایی چون حمل و نقل این کشور را مختل کردند . دیروی عده ای مسیر منتهی به فرودگاه را مسدود کردند . دولت فرانسه تا کنون جوابی به معترضان نداده و به شدت با گاز اشک آور برخورد میکنه .
----------------
برمیگردیم به اتخابات ۲۵/۳/۱۳۸۸ البته فکر کنم ۸۸ بود . همون روزهای گند و تلخ .
اخبار شبانگاهی رژیم جمهوری اسلامی ایران :
مشروح اخبار :
بعد از انتخابات پر شکوه و حضور پر شور ملت ایران عده ای ناچیز به گفته ی شاهدان 100 - 200 نفر در خیابان ها فرعی تهران دست به خرابکاری و آشفته نشان دادن کشور زدند . این افراد که با تاثیر گرفتن از شبکه های بیگانه و اربابانشان چون امریکا و اسرائیل و ... طی برنامه ای قصد به آشوب کشاندن کشور عزیزمان را داشتند . توسط مردم فهیم و ولایت مدار با این افراد مقابله کردند .
----------------
من چی میگم ؟؟؟؟؟؟
ای تو روح اونی که ...
ای ...
ای ...
.......
دیدید ؟ دولت فرانسه چقدر بده ؟ و چه مردم مظلومی واقعا داره ؟ دیدی دولت فرانسه چطوری با معترضان مقابله کرد . سرکوبشون کرد . وای وای .
--------------
در ایران نمایندگان سندیکاهای کارگری در زندان هستند . در ایران خوزستان از نظر کمیته های کارگری خیلی جلوتره . اونم شاید به خاطر حضور انگلیس ها هست که حدود 60 سالی میشه که رفتند ولی هنوز اون سنت ها پا بر جاست . و چندین تن از این کارگرها که در خوزستان فعال بودند در زندان به سر میبرند .
در کل اینو میخواستم بگم که در فرانسه اعتراضات را کمیته های کارگری به جریان انداختند و در حال حاضر نه کسی کشته شده و نه کسی خودکشی شده و نه تهدید شده .
واقعا من چرا دارم اینا را مینویسم ؟ اصلا مغزم داغون شده . از خریت یک عده دارم شاخ در میارم ... واقعا هستند کسانی که قربون این آقایان میرن ؟ نمیدونم چی بگم !!!
باشد که در همین روزها ما را هم ببرن اوینی ، کهریزکی ، بالاخره یه اطلاعات چی ؟ اصلا بریم حراست دانشگاه ... نمیبرن ؟ خدا را چه دیدی شاید شد . اگر اون بخواد میشه . خسته شدیم از این یکنواختی . خودم پیشنهاد میدم منو تبعید کنن گناباد میرم اونجا با زیدآبادی میگیم و میخندیم .
نمیدونم بیخیال بودن خوبه یا نه ؟ یه زمانی هر روز جلوی دکه روزنامه فروشی می ایستادیم و تلخ میخندیدیم ولی الان دیگه نه ... میدونم و میدونی که داریم کم کاری میکنیم ولی چه میشه کرد ... مثل آب خوردن تعلیق میکنند و مثل آب خوردن آدم میخرند ...... اصلا برن گاو بخرن ! والله
دیگه چی بگم !!!!! این ملت اگر از گشنگی هم بمیرن اینا توی tv میگن که همه چی آرومه .
توی روح اون ضرغامی که پیام بازرگانی اش هم شست و شوی مغزیه .
خلاصه میگم . یار دبستانی ام ما فقط یکدیگر را داریم تو اگر غمگین باشی من هم دلم میگرید . تو اگر بخندی لبهای من هم میخندند . در این قهطی مهربانی ما باید برای هم بمانیم .
واقعا چه کار کنیم ؟ راهکار بدید . شد 23 سالمون . بدبخت ها به خودتون بیاید . ناراحت نشین . وبلاگ من شده یه مکان خصوصی که دوستان خوبم همه همیدیگر را میشناسن . پس ما این حرف ها را نداریم . بدبختیم دیگه . از هر نظر که بگی . بگم ؟ عشقمون که اینطرویه . سیاستمون که اینطوریه . پاییزمون که باید دوربین برداریم بریم عکس بگیریم نشستیم میگیم چه خاکی بر سر کنم .
ولم کنید دیگه . اه اه اه ... خوب خوش باشید دیگه . ساده بخند . ساده هم بمیر . اما با تجملات زندگی کن . این شعار یادت باشه . اول پول بعد درس بعد تشکیل زندگی بعد سیاست هم که گور پدر پدر سوخته اش که ایشاا.. بشکنه توی گلوی بعضیا و از گلوشون پایین نره . بعد اینکه یه پیشنهاد .
پیشنهاد :
بیاین یک تیم درست کنیم که بتونیم با هم فعالیت کنیم . مثلا یه چیزی مثل انجمن . برنامه بزاریم بریم بیرون . جدی میگم هاااااااا . این چه دانشجوییه ؟ اخر تموم بشه و بگیم خداحافظ بریم مرحله بعد و سراغ بدبختی دیگه . خون بیاین حداقل به آرزوهای کوچیکمون برسیم ولی در کنار هم . خداییش روی پیشنهادم فکر کنید . بیاین یه کار تازه بکنیم . نظر بدید . پیشنهاد بدین .
هااااااا حسین جون چی میخوای بگی ؟؟؟ زبان به خیر بچرخان .
اااااااااااااااااااه چقدر نوشتم !!!!!!!!!!!!!!!