عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

تو کجایی ؟

نمیدونم دل نوشته بنویسم و یا روز نوشته و یا ...  

برای عشق بنویسم ، برای تو بنویسم ، برای ما بنویسم ، برای خداوند بنویسم ، برای دلهایمان بنویسم .. برای که بنویسم که همگی لایق نوشتن هستند و دل چون یکی ست انتخاب مشکل میشود .  

ولی ای کاش دنیا فقط همین نوشتن ها بود ، همین نوشتن ها .  

میشد دنیا را بارانی کرد ، می شد دست در دست عشق گذاشت و تا بینهایت احساس پیش رفت . آنجایی رفت که چشم ها همه چون پنجره ی آبی،رو به وسعت پاکی دریا باز میشد .  

کاش دنیا همین و نوشتن ها بود  .  

و من هر روز عاشق می شدم ... و هر روز صبح از شبنم چشمانش سیراب میشدم . میشدم یکی از صدها پرنده ی خوشحال و در درختان خانه ی تاریکی که نشانی از هیاهو نیست ، پی در پر آواز میخواندم ... 

کاش دنیا همین نوشتن ها بود .  

به خود می آیم و من نه بارانم را دارم و نه پرواز می دانم . من عابری هستم که چون هزاران مترسک دیگر در حال فرسودگی است .  

ولی باز به خود می آیم . باید بهشت خودم را بسازم . ناامیدی بدترین حالت انسان است . من میخواهم پرواز کنم . . .  

بارانم .... روزی باغ چشمانت به تصویر خواهم کشید .... نه ... نه ... نمی شود . تا چشمانت را میبینم عقلی نیست که یاد بسپارد .

نوشتن

سلام  

دل به نوشتن نمی رود . از آنهایی هم نیستیم که قبلا بنویسیم و بیایم کپی کنیم اینجا . هروقت دل بگه بنویس منم مینویسم .  

 

اما همین روزهاست که بغض دلمان بترکد و کلمات را چون باران بر کویر وبلاگ سرازیر کند . . .  

همین روزها دلمان بارانی میشود .  

همین روزها خیال پرواز کردن به سرمان میزند .  

همین روزها دوباره شروع میکنیم .  

همین روزها من باز بارانم را جست و جو خواهم کرد .  

همین روزها کاری خواهم کرد که باز آسمان دلم زلال چون آب چشمه های چند دشت پایین تر باشد .

بر دل ننشیند ...

نوشتنمان نمی آید . چه کار کنیم ؟ حرف یسیار داریم ولی دل نوشتن نه !!!‌  

کلا در میان زمین و هوا یک جایی شاید روی بالکن یک خانه گیر کرده ایم .

همه چیز

بله دوستان ... در بلاد فرانس ( فرانسه ) مردم به امور حکومتی شکایت دارند . ولش کن . مثل آدم مینویسم .  

اره میگفتم : مردم اعتصاب کردند و کلا نیمی از کشور را فلج کردند . نسبت به اموری چون افزایش سالهای بازنشستگی و ... . این چیز مهمی نیست چون این مملکت نمیدونم چه طوریه همیشه مردمش فعالن . دولتشون بگه پخ !!! میگن چرا گفته پخ باید میگفت برو عزیزم .  

خلاصه میکنم . میریم سراغ اخبار حکومت جمهوری اسلامی ایران >  

مشروح اخبار :  

در فرانسه مردم معترض به سیاست های نیکولا سارکوزی که آدم هیزیه و زنش میخواد طلاق بگیره هاااااااا دست به اعتصاب های متعدد زدند و جریان هایی چون حمل و نقل این کشور را مختل کردند . دیروی عده ای مسیر منتهی به فرودگاه را مسدود کردند . دولت فرانسه تا کنون جوابی به معترضان نداده و به شدت با گاز اشک آور برخورد میکنه .   

 

---------------- 

 

برمیگردیم به اتخابات ۲۵/۳/۱۳۸۸ البته فکر کنم ۸۸ بود . همون روزهای گند و تلخ .  

اخبار شبانگاهی رژیم جمهوری اسلامی ایران :  

مشروح اخبار :  

بعد از انتخابات پر شکوه و حضور پر شور ملت ایران عده ای ناچیز به گفته ی شاهدان 100 - 200 نفر در خیابان ها فرعی تهران دست به خرابکاری و آشفته نشان دادن کشور  زدند . این افراد که با تاثیر گرفتن از شبکه های بیگانه و اربابانشان چون امریکا و اسرائیل و ... طی برنامه ای قصد به آشوب کشاندن کشور عزیزمان را داشتند . توسط مردم فهیم و ولایت مدار با این افراد مقابله کردند .  

---------------- 

من چی میگم ؟؟؟؟؟؟  

ای تو روح اونی که ...   

ای ... 

ای ... 

....... 

دیدید ؟ دولت فرانسه چقدر بده ؟ و چه مردم مظلومی واقعا داره ؟ دیدی دولت فرانسه چطوری با معترضان مقابله کرد . سرکوبشون کرد . وای وای .  

-------------- 

در ایران نمایندگان سندیکاهای کارگری در زندان هستند . در ایران خوزستان از نظر کمیته های کارگری خیلی جلوتره . اونم شاید به خاطر حضور انگلیس ها هست که حدود 60 سالی میشه که رفتند ولی هنوز اون سنت ها پا بر جاست . و چندین تن از این کارگرها که در خوزستان فعال بودند در زندان به سر میبرند .  

در کل اینو میخواستم بگم که در فرانسه اعتراضات را کمیته های کارگری به جریان انداختند و در حال حاضر نه کسی کشته شده و نه کسی خودکشی شده و نه تهدید شده .  

واقعا من چرا دارم اینا را مینویسم ؟ اصلا مغزم داغون شده . از خریت یک عده دارم شاخ در میارم ... واقعا هستند کسانی که قربون این آقایان میرن ؟   نمیدونم چی بگم !!!  

باشد که در همین روزها ما را هم ببرن اوینی ، کهریزکی ، بالاخره یه اطلاعات چی ؟ اصلا بریم حراست دانشگاه ... نمیبرن ؟  خدا را چه دیدی شاید شد . اگر اون بخواد میشه . خسته شدیم از این یکنواختی . خودم پیشنهاد میدم منو تبعید کنن گناباد میرم اونجا با زیدآبادی میگیم و میخندیم .  

 

نمیدونم بیخیال بودن خوبه یا نه ؟ یه زمانی هر روز جلوی دکه روزنامه فروشی می ایستادیم و تلخ میخندیدیم ولی الان دیگه نه ... میدونم و میدونی که داریم کم کاری میکنیم ولی چه میشه کرد ... مثل آب خوردن تعلیق میکنند و مثل آب خوردن آدم میخرند ...... اصلا برن گاو بخرن ! والله  

 

دیگه چی بگم !!!!! این ملت اگر از گشنگی هم بمیرن اینا توی tv میگن که همه چی آرومه .  

توی روح اون ضرغامی که پیام بازرگانی اش هم شست و شوی مغزیه .
خلاصه میگم . یار دبستانی ام ما فقط یکدیگر را داریم تو اگر غمگین باشی من هم دلم میگرید . تو اگر بخندی لبهای من هم میخندند . در این قهطی مهربانی ما باید برای هم بمانیم .  

واقعا چه کار کنیم ؟ راهکار بدید . شد 23 سالمون . بدبخت ها به خودتون بیاید . ناراحت نشین . وبلاگ من شده یه مکان خصوصی که دوستان خوبم همه همیدیگر را میشناسن . پس ما این حرف ها را نداریم . بدبختیم دیگه . از هر نظر که بگی . بگم ؟ عشقمون که اینطرویه . سیاستمون که اینطوریه . پاییزمون که باید دوربین برداریم بریم عکس بگیریم نشستیم میگیم چه خاکی بر سر کنم .  

 

ولم کنید دیگه . اه اه اه ... خوب خوش باشید دیگه . ساده بخند . ساده هم بمیر . اما با تجملات زندگی کن . این شعار یادت باشه . اول پول بعد درس بعد تشکیل زندگی بعد سیاست هم که گور پدر پدر سوخته اش که ایشاا.. بشکنه توی گلوی بعضیا و از گلوشون پایین نره . بعد اینکه یه پیشنهاد .  

 

پیشنهاد :  

بیاین یک تیم درست کنیم که بتونیم با هم فعالیت کنیم . مثلا یه چیزی مثل انجمن . برنامه بزاریم بریم بیرون . جدی میگم هاااااااا . این چه دانشجوییه ؟ اخر تموم بشه و بگیم خداحافظ بریم مرحله بعد و سراغ بدبختی دیگه . خون بیاین حداقل به آرزوهای کوچیکمون برسیم ولی در کنار هم . خداییش روی پیشنهادم فکر کنید . بیاین یه کار تازه بکنیم . نظر بدید . پیشنهاد بدین .  

هااااااا حسین جون چی میخوای بگی ؟؟؟ زبان به خیر بچرخان .  

 

 

اااااااااااااااااااه چقدر نوشتم !!!!!!!!!!!!!!!