عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

پاییز




اون روزها که پاییز شروع می شد  تلویزیون می خوند : بوی ماه مدرسه ...

پر می شدم از دلشوره و استرس و ... . دلشوره کدوم کلاس و کدوم مدرسه و مشق نوشتن ها و ... .

پاییز خود غم بود . پاییز یعنی بوی بیسکویت و ویفر سالمین که بابام اول مهر یه کارتون می خرید و هر روز کنار کتابها داخل کیفم بود . اصلا یه جوری بود که انگار اندازه کتاب ها با ویفر جور در می اومد و جفتی اندازه کیف می شدن . یاد نون و پنیرهایی که مامانم برام درست می کرد بخیر .وقتی داخل کیف می موند و نرم میشد به هزارتا کباب می ارزید .


اما الان پاییز یه جور دیگست . غم نداره . داره ها ولی اینبار غم نیست یه جور دلتنگیه . تلخ ... اما شیرین . وقتی حالت اینجوری میشه کیفور میشی . می فهمی خوبی ، زنده ای ، داری دنبال یه چیزی میگردی ، یه چیزی زیر پوستت حرکت میکنه درست مثل درختی که بعد از مدتی بهش آب بدی . یهو سرت رو میگیری بالا .


پ.ن1:نوشتنم خیلی ضعیف شده . احتمالا برای فکر کردن هاست که دیگه نیست . واسه رویا پردازی هاست که دیگه نیست . واسه شنگول بودن و الکی خوش بودن هاست که دیگه نیست .

پ.ن2:همیشه بالاخره یه طوری میشه دیگه . مگه نه ؟

پ.ن3:دلم سفر می خواد 
نظرات 2 + ارسال نظر
الــــی ... سه‌شنبه 9 مهر 1392 ساعت 16:30 http://goodlady.blogsky.com/

و پاییز فصل عاشقی ست حتی اگه عشقی در کار نباشه...

زووود برید سفر بر گردید سوغاتی میخوایم :)

آخر مهر عازم هستیم !

زهـرا جمعه 26 مهر 1392 ساعت 21:00 http://unknown-me.blogfa.com

میدونی چرا؟ چون نوک قلم آدما ب نوک دلشون وصله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد