هی رفیق چقدر دلم تنگ شده برای طوقی . الان کجاست ؟ رو بوم کی نشسته؟ هنوز دلش پی کفترهای شکار جواد هست ؟
بعد از رفتنش سر به هوایی کار دستم داد . شده بودم انگشت نمای دخترهای محله . از بس که سر به هوا رفته بودم تو تیر برق وسط کوچه . طوقی ، اینا بهم می خندن . به خیالشون چشمم هنوز پی پریدن های توئه . هی ی ی ، کاش می فهمیدن خیس شدنت زیر بارون چقدر برام سخته .
زدیم بیرون . دیگه سر به هوایی فایده نداریه . بابام میگه میریم یه جایی که تو مغزت رشد کنه . سرت به کار خودت باشه . دیگه سکندری نخوری .
فهمیدم چی میخواد بگه ولی ...ولی سرم داره میترکه . همینجوری توی ذهنم پره حرفه ، چندتا پیرزن که انگاری خواب ندارن و بعد از 70 سال رسیدن سر کوچه ی قدیمی و مدام حرف میزنن .
پ.ن:دیسکم دوباره پرتش زد بیرون .
این نوشته های چرک نویس از روزهای چرک و تمیزی که گذشته همیشه آدم را میبرد تا فردا!
تا گذشته نه ها!تا دقیقن فردا :)
بله . دقیقا تا فردا ...
آدم یه جای دنج هم داشته باشه خوبه
اصلا جا ...دنج ش خوبه . آدم با خوش رو بازی میکنه
سلام
هم دهه فجر میبارک
هم عیدامام حسن عسگری علیه السلام
موفق وموید باشید
اینم ادرس وب من .ک خیلی وقت بهش سرنزدم
سلام بعنوان ی اشنای غریب چون اشنا نشده باهم غریب شدیم دوست دارم هر از گاهی ی سلامی بهم بدیم دوست داشتی ی سری ب وبم بزن این ادرس جدیدشه
خدا رو شکر ک اینجا دنجه برات
منم ازین چرک نویسا دارم...دنیایین اصن ...
دنیااااااست