شمس لنگرودی میگه :
دلتنگی
خوشة انگور سیاه است
لگدکوبش کن
لگدکوبش کن
بگذار ساعتی
سربسته بماند
مستت میکند اندوه.
بعضی وقت ها غم هایی هستند که نمی دانی از کجا می آیند . به کجا می روند . و در این میان از تو ، که تنها ایستاده در گوشه ای و لب بسته و نظاره می کنی چه می خواهند . دست بر گریبان تو می اندازد ، گویا سالهاست که به دنبال تو بوده . گلویت را فشار می دهد که بگو ، بگو . ولی چه ؟
دیوانه وار فریاد می زنی ، می خندی ... بس است ؟
گاهی اوقات غمی می آید . که می دانی اش ، می فهمی ، چون کبوتری غمگین می رقصد و وارد می شود . درست مثل صحنه ای از یک تاتر . سیاه بر تن دارد . تو دوست داری سیاهش کمی رنگی بود مثل بنفش یا قرمز . رژ لبش خون است . می رقصد و هیچ نمی گوید . نظاره می کند و می چرخد به حول یک نقطه که تو باشی . زانو می زنی و سر می چرخانی ، چون صوفیان مست از شنیدن یک زخمه ی تنبور . می چرخد و هیچ نمی گوید . هر دو با موسیقی می رقصید او به دور تو و تو به دور وهم رهایی .
گاهی اوقات غمی هست که می سوزاند . هر چه می دوی بیشتر گر می گیرد . آقا ، خانم ، یک سطل آب ، لطفا ... .
نمی دونم وقتی این شعر را نوشتم دلم کجا بود .
خوشا در کوی تو بالی گشودن
به بزم عاشقان شعری سرودن ...
این من بی ثبات من ، دوش کجا پریده بود ؟
در میکدۀ شهر شلوغ ، دل به که با سپرده بود
هوای پرواز بود مرا ، بال و پرم ربوده بود
تا پر و بال نو رسید ، دل به خاک رسیده بود
همین ...
آره رفیق ، یه روز ما هم دلمون هوایی بود .
بین یک پازل ۱۰۰۰ تیکه و کتاب "جنگ و صلح "کدام یک را انتخاب میکنید ؟ جاتون خالی رفتم کتاب را بر داشتم و دادم دست خانومه که حساب کنه . چشمم افتاد به پازل ها ، خیلی بودن . دست گذاشتم روی یه 1500 تیکه که گرون از کار در اومد و معامله نشد . خلاصه بد رفت رو مخم و کتاب ها را پس دادم و پازل 1000 را خریدم .
قناری ها را هم که گرفتم و الان در دوره ی آمادگی جهت جفت گیری هستند . مرغ عشق خوبیش به اینه که کلا میندازی کنار هم و غذا میدی و حدود یک ماه بعد میای بچه ها را می بینی . و واقعا لقب قناری باز ، لقب والایی ست . نصف زحمتش میشه خریدنش که شامل بخون بودن یا نبودن ، نژادش چی باشه و ... . مراحل زندگی مشترک قناری را بگم؟ : دردو قفس جداگانه نگهداری میکنید به طوری که حتی همدیگر را هم نبینن ، فقط صدای هم را بشنون . در قناری ها جنس نر فقط می تونه بخونه. آقا نره شروع میکنه در خلوت خودش چهچهه می زنه . خانومه میگه وا ! کی بود ؟ کجا ؟ به صداش می خوره خوب باشه . تحمل نمیکنه و میگه هوی من اینجام !!!! نر میگه چی ؟ کجا ؟ صبر کن بازم برات بخونم عزیزم . خلاصه نامه میدن ، شعر می خونن ، ایمیل میزنن و ... . وقتی نوع ماده آماده شد ( جهیزیه و تمام شدن درس و اینا ) در جواب آواز آقاهه ریز می خونه . در واقع زیر زبونی بی تابی میکنه . بعد در دو قفس جدا در کنار هم قرار می دهید . دیگه دیوانه بازی شروع میشه و وقتی هروقت دو به دیواره ی قفس چسبیدن و انگار می خوان زمین را گاز بگیرن دیگه آماده ی اماده هستند . میرن خونه بخت . اگر جویای حال مرغ عشق ها باشید خوبن .
چند روز پیش با خودم داشتم فکر میکردم که درس بخونم چی بشه ؟ فرق بین لیسانس و فوق لیسانس چیه ؟ تا کی می خوام توی این دانشگاه ها و کلاس ها الاف باشم ؟
از شغل قبلی ام استعفا دادم . ریسندگی دیگر برایم معنایی تازه نداشت . الان در شغل شریف دیدبانی خدمت می کنم و هر گاه وقتش برسد من باید فریاد بزنم و دیگران را با خبر کنم . ولی هر روز باید کوهی را برای رسیدن به نقطه دیدبانی بپیمایم .
پ.ن : هیییییی دلم می خواد همه این نوشته ها را پاک کنم . بیهوده نیست ؟ هست ؟ این وبلاگ نویسی و نوشتن و خود گفتن و خود خندیدن ها یه دنیاییه و زندگی واقعی یه چیز دیگست .
پازل 1000 تکه . فکرشو بکنید اینهمه دکمه بشه هزار قسمت .
دلم می خواد الان برم یه قلم با کاغذ بردارم و بنویسم . بنویسم . بنویسم .
شاید هم یه فیلم نگاه کنم . ایرانی نه ، حتی اگر کیارستمی باشه . دوست دارم زیبایی های یه دختر (شاید فرانسوی) را ببینم که سعی داره از روزمرگی فرار کنه . یا نه ، شاید هم برای بار چندم کازابلانکا را دیدم . یا نه ، فیلم "دوباره اون اهنگ را بزن سام" اثر وودی آلن را دیدم ...
زندگی رنگی خیلی خوبه رفقا . مثل همین گلیم که دارم با قطعه قطعه اش حال می کنم . مثل فیلم "یه حبه قند" . . .
فردا میرم یک جفت قناری بخرم . تعداد مرغ عشق ها زیاد شده و از اونجایی که ما را با عشق سر و سری نیست می خوایم چندتاییش را بفروشیم .
اینم شد زندگی اخه ؟؟؟؟
مرغ عشق نر : سلام مرغ عشق ماده
مرغ عشق ماده : سلام نر من
م ع ن : بیا ماچت کنم
م ع م : بیا منو ماچ کن
م ع ن : بیا سرتو بخارونم
م ع م : منم سر تو را می خارونم
م ع ن : بیا بازم بچه دار بشیم . ارزن هست ، خونه هست ، آب هست ، نور کافی ، گاها هویج و کاهو هم که می خوریم .
م ع م : بیا بازم بچه دار بشیم .
من (در حالی که دارم بهشون نگاه می کنم و رفتم توی فکر ): هیییی روزگار کی میشه ما بریم سربازی ، بیایم ، خونه داشته باشیم ، نون بیار باشیم ، آدم سر به راه بشیم ، بریم خاستگاری ، آیا بدن آیا ندن ، رسم شما چیه ؟ حنا بندون با اوناست ، پاتختی رسم نداریم ، مامانت به من گفت : هوی ، دیر میای ، زود میری ، شب خونه مامانم اینا دعوتیم و ... . اگر تونستیم یک روز مرغ عشق باشیم . د لامسب حداقل بیا ... تا خودتو ببینیم .
دوستان نامردی نکنید یه نرم افزار bearshere یا iTunes دانلود کنید .داخل همین ها می تونید نام zaz یا هر قناری دیگه را سرچ کنید و دانلود کنید .
سلام . از اون سلام های خسته .
نمیشه ، نمی تونم . رفیق ، هم نسلی ، پیرمرد ، بچه ، حتی تو که مثل ما نیستی . نمیتونم غم همتون را داشته باشم . کاش دنیا اینجوری مزخرف نبود . اگر یک لحظه بخوای به اینها فکر کنی دلت می ترکه .
تقریبا خیلی ها می دونن که من عاشق فرانسه ام . و می خوام یه خواننده فرانسوی بهتون معرفی کنم که دلم خنک بشه . خواننده ای که هر وقت به موزیکش گوش می دم دلم می خواد بلند بشم و موهامو خرگوشی ببندم و بپرم بالا و پایین . یه تیکه از ترجمه فرانسه -انگلیسی موزیک je_veux
Give me a suite at the Ritz, I do not want!
Chanel jewelry, I do not want it!
Give me a limousine, I would do what? papalapapapala
Give me the staff, I would do what?
Neufchatel is a mansion, it's not for me.
Give me the Eiffel Tower, I would do what? papalapapapala