چند نوشته کوتاه
یک شب در خانه
حتی اوس ممد ، کفاش سر کوچه که زنش مرده هم میگه : من عاشق این دخترهای مدرسه ای هستم ... کاش میفهمیدند کفش واکس خورده چقدر قشنگه میشه .
---
یک شب در بازار
گفت : شیره
گفتم : رنگش که خوبه
گفت : میگم شیره
گفتم : از رو بزار
گفت : برو برات بکشن عمو
گفتم : کجا ؟
ترازو : ۱۰۵۰ گرم
گفت : اینم دوتا روش بشه ۱۵۰۰ گرم
---
یک روز در صف نان
زری : میگن مرده*
پری : دوتا زن داره !
زری : موقع خرید گوشت اینطور شد .
پری : آره ، زن اولی هم توی صف شیر پیدا کرد .
--------
* مُرده - مَرده
سلام دوست عزیز وبلاگ واقعا خوبی داری داشتم تو اینترنت میگشتم نمیدونم چطور شد اومدم وبلاگ شما واقعا کارتون زیباست ارزوی موفقیت دارم برای شما
سلام
جالب بود
من شما رو لیتک کردم
شما هم منو با اسم باران عشق لطفا لینک کنید
شاد باشی...
چه ساده مرد مرد!
بوف بینایی که از شما تعریف کند چه شود!!!
خره دوست دارم
چی بهت بگم؟
چه جوری بهت بگم؟
آمار وبلاگ دیگه چه کوفتیه؟
مطمئن باش پاکش نمیکنم
اصلا من سرتق تشریف دارم
نمی خواااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
فمیدی؟
کوفت بگیری وحید
آخری جالب تر از همه بود !
پست جمهوری اسلامی هم فوق العاده بود
دم و بازدم با هم گرم !
آره خیانت بهتره ولی اون موقع حسابی اعصابم خورد بود و جو گیر شده بودم چیز دیگه ای به ذهنم نمی رسید ...
ولی خدایی دروغ از سر و روشون می باره
اشکال نداره ...
/\
خدایا این وبلاگ را از سیاسی شدن دور نگهدار ... که گلوی مرغ سحر را بریده اند