عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

خیالت آسوده باشد

روز بیست و ششم  

   

عاشق از عقل فرار می کند و نمی دانم چه سری است میان معشوق و عقل . عاشق ، آتش و سوختن نمی داند ولی معشوق چون دانای کل می ایستد و تو را نظاره می کند . آنسوی آتش آغوش می گشاید . تو می دانی که در آتش خواهی سوخت و وصالی نیست جز ، چون غباری در هوای او گذر کردن . و همین یک لحظه بودن در کنارش را به جان می خری و در آتش پرواز می کنی .  

آن یک لحظه با تو بودن می ارزد به هزاران بوییدن گل های سرخ . و تو برابری می کنی با چندین سال انتظار . آیا معشوق می داند این آواز ها را ؟ واقعا می فهمد این ساعت ها را ؟ می داند سرانجام انتظار کسی بودن یعنی چه ؟   

من اینجا مانده ام

تو اگر می خواهی از آن سو برو 

خیالت آسوده باشد

به بندی بسته ام و پروازش می دهم  

خوب می رقصد خیالت در آسمان دلم  

نظرات 2 + ارسال نظر
بوف بینا جمعه 10 دی 1389 ساعت 18:58

دقت کردی ادم وقتی عاشق میشه چقدر ایده ی خوشگل به ذهنش میرسه؟!
با این طرح روزشمارت خیلی حال کردم
خیلییییییییییی
از اون کارهاییه که فقط خودت میتونی بفهمی چقدر قشنگه
قبول داری نازنین؟

خیلی قشنگه مثل خودت . اینطوری هر روز میتونی باهاش حرف بزنی . می تونی به یاد بیاری که در روز بیست و چهارم چی گفته بودی . اینطوری دیگه شبها راحت می خوابی .

بوف بینا جمعه 10 دی 1389 ساعت 19:07

یه چیزی یادم رفت بگم :
هیچی بدتر از این اتفاقی که داره توی وبلاگت می افته نیست
هیچی
چقدر بده . . .

فکر کنم منظوزت نبودم نظرات هست . قبلا هم گفتم من نیاز به نظرات ندارم . اومدم اینجا تا بنویسم . درسته که با دیدن نظری شاد میشی ولی فقط برای اینکه نظر برام بزارن نمی نویسم . من می نویسم هرکسی دوست داشت نظر بده . ولی قبول دارم که دیگه خیلی دنج و خلوت شده .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد