عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

فروشی نیست !

  

دلم برای دیدن یک طلوع تنگ شده ...

 

 

pic 

 

و برای دیدن یک غروب ...  

pic

 

ولی هنوز نمرده ام . اینو یادت باشه رفیق . و به اندازه ی دو جفت کلیه و یک قلب و قرنیه چشم و پوست و ... ارزش دارم . امیدوار باش رفیق .

نظرات 11 + ارسال نظر
بی نام یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:08

اووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووول
آخیییییییییییییی اراک شما دریا نداره ولی ما داریم دلت بسوزه نه نسوزه آخه حاله یه نفرو گرفتی
شوخیدم آقا بهنام قاطی نکنی یبار
خدمت بوف بینا عرض کنم که مرسی که عاشقمی
ولی به جانه خودم دفعه اوله اومدم اینجا اشتب نگیریاااااااا
چشم هستم که بتتتتتتتتتتتتتتترکونیم

سلام
خوب فعالی هاااااااا . . .
دوستان شوخی می کنن . به حاشیه نزنید بهتره . حال داری هاااااااااااااا . ادامه بده .

Behnam یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:48

حضرت بی نام سلام
اول بابت متن وحید:
دو تا عبارت آغازینتو دوست نداشتم اما چند جمله آخرت نفس کشیدنو و امید رو برام تداعی کرد.آفرین.ایندفعه نسبتا خوب بودی.اما اینکه دلت برا طلوع و غروب تنگیده خوب صبا زود بلند بشی از خواب میتونی طلوع خورشیدو از سمت دیمینه غلا آبادیتون ببینی.غروب هم ی بار که نکو نکو میکنی الکی پا میشی میای اموزشگاه !سر رات بگردی غرب اراک کجاست میبینی!
دوم بابت بی نام:حیف کی تو کلاس من نیستی!!!

سلام بهنام جان
اما دقت نکردی هاااا . اونجا دریاست .

Behnam یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:53 http://myblink.blogfa.com

وحید جان فراموش کردم:
عکسبرداری های ۴شنبه۲۹دی کار خودته؟
اگه آره آفرین.

بله بهنام جان . تمامی عکس های داخل وبلاگ کار خودمه .
کار همون گوشی که دستمه

تهمین یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 01:13 http://www.tv50.blogfa.com

سلام مرسی سر زدی باهات موافقم به دل منم نمیشینه پرچم کورش رو از همه
بیشتر دوست دارم چون از همه انسان تر بود نمیدونم چرا با دیدن این عکها دلم
گرفت ولی خیلی قشنگن دلم بیشتر از طلوع و غروب هوای دریا کرد.......

منم همینطور . دلم دریا می خواد

نسیم یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 01:44

سلام آقا وحید
آره فعالم آخه نمره هام دارن یکی یکی میان همش تو سایت دانشگاهم به انتظار دیدن نمرات زیبااااااااااا
بعد اینکه باشه بابا حاشیه کجا بود من که به کسی کاری ندارم دیگه م اینجا نمیام که حاشیه تون زیاد نشه ولی خودمونیم اومدم به وبت یه تکونی دادماااااااااااااا کلی هیجان وارد کردم به دوستات
سلام عرض شد جناااااااااااااااااب استاد که بنده رو تو کلاست کم داری
ببخش اگه شوخی کردم حلال کنید
ما رفتیم...........

لحظات خوبی بود ...
بله حالی دادی به وبلاگ .
دستتون درد نکنه . همیشه موفق باشید . باز سر بزنید . خوشحال میشیم .

بی نام یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 02:43

دیدی چیشد هویتم مشخص شد سوتی دادم در حد بندسلیگا!!!!!!!!


بنده همون نسیم بالایی تشریف دارم که حواسم نبود اسممو نوشتم هیچکدوم حق ندارید بخندیدااااااااااااااااااا!!!!!!!!!!!!!! اه نخند میگم
نمره قشنگمو دیده بودم حواسم پرتیده بود

حالا چند شدی ؟ که حواست پرت بوده ؟

هاله یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 14:40 http://www.haleh-deltang.blogfa.com

به گمونم عمومی شد .. خواستم خبرم بدم ...
و اینکه چقدر ارزشمندیم .. خوبه که یاداوری کردین

بوف بینا یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 15:33

به به
هویت ناشناخته تون هم که معلوم شد!
نسیم!
حالا از کدوم نسیم ها هستی؟
صبا؟


وحید جون ، غروبتم داداش

آه حسین .... در من طلوع کن که غروب دریای دیدار تو هستم .

وود یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 19:23 http://www.safit.blogfa.com

فکر کن! همه اینا یی که گفتی و جمع و جورش کنی رو هم؛ دو جفت کلیه ، یک قلب و قرنیه چشم و به مقدار لازم پوست.... چیز باحالی باید از آب در بیاد.... نه؟ بعد تازه آدم زنده ام باشه!!! این دو خط نوشتت نمی دنم چرا منو یاد کار های تیم برتون انداخت؟!!

راستی اینکه مغشوشی از قلمت تو پست قبل فریاد میزنه ، هم میتونه خوب باشه هم بد...
آها اینو یادم رفت بگم: نه از طلوع و نه ازغروب خوشم نمیاد و تا به این سن که رسیده ام هیچ عکسی از این دو اتفاق روتیین زندگی ندارم... اما عکس دومیت از نظر زیبایی شناسی قشنه

خیلی قشنگ میشه . در حد پشه .
در مورد غروب و طلوع اینو بگم که بیا به این دوتا علاقه مند بشو . میدونی چرا ؟ چون هر روز میتونی ببینیشون . زیاد دلتنگی نداره . اونقوت روزهای خوبی داری . چون هر روز یکی از علاقه مندی هایت را نا خواسته میبینی . بده ؟
از نظرتون در مورد عکس ممنون . منم از زمین های خاکی شروع کردم .

هاله یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 22:19 http://www.haleh-deltang.blogfa.com

چه تند و تیز..!
حداقل یک کامنت میتونست به تعارف بگذره...
بله ...سعی میکنم دیگه شعاری ننویسم...هرچند که به نظر خودم اینطوری نبود..

سلام
خوبین ؟ الان دارم تعارف میکنم .

بوف بینا دوشنبه 4 بهمن 1389 ساعت 21:42 http://bufebina.blogfa.com

خره
من عاشق همین احساسات فوق فانتزی شبه روشنفکریتم!

غروب پاییزه / دلم غم انگیزه . . .
هر چی بگی من همونم
خره!

من اگر بتونم این کلمه شبه روشنفکری را از دهن تو بیارم بیرون خیلی آدمم . نمی دونم تو این کلمه را از کجا یاد گرفتی که داری به خورد خودمون میدی . یه نوع فوش هست که این تئوریسین های جمهوری .... راه انداختن که خود زنی کنیم . نه اینکه روشنفکریم ... نه عزیز ... مهم اینجاست که داریم روشنفکری را می کوبیم . این حرفت آدم را یاد همون انتری خان میندازه .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد