عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

شما خوبی ؟

امتحانات تموم شد و باز هم طبق عادت ۱۶ ساله یادم رفته که قرار بود چه کارهایی انجام بدم . همیشه موقع امتحانات پر می شم از ایده ها و افکار جدید که باعث میشه امتحاناتم را خراب کنم . بعد از امتحانات هم یادم میره . چی می خواستم .

دکور اتاق را تغییر دادم . یه تخت خریدم و چون خودم پولشو دادم احساس میکنم از ناحیه کمر دچار مشکلات اساسی شدم . و هنوز هم نتونستم مثل آدم سرپا واستم . 


دیروز داشتم فرو می رفتم توی خودم که بلند شدم از خونه زدم بیرون و پریدم وسط شلوغی .

و گفتم امروز روز لذت های دنیایی و زودگذره . البته دیروز دوشنبه بود !!! و کلا دوشنبه روز خوب شاید هم بدی بود .

خلاصه دل می خواست و ما اجابت می کردیم . تک لقمه ، تخمه ،‌ هات چاکلت! و بستنی !

دارم سعی میکنم دل از این اینترنت بکنم و فقط هر روز برای مدت مشخصی وقت پای این دنیای مجازی بزارم . بدبخت را هر کاری بکنی مجازیه دیگه . اینم سرنوشت اینه .

و اما عکس نوشته ...

بله دوستان ؛ در سالگرد انقلاب اسلامی هستیم و سیه پوش این غم عظیم ، همین اواخر ماه صفر را میگم . که باعث میشه ما نتونیم مسئولین عزیزمان را در این پای کوبی یاری کنیم . 

امروز با دیدن صحنه ای دلم شکست . ببینید : 



اگر تو هم دلت شکسته آروم بزن روی پیشونی خودت و سرتو بگیر پایین ( جرم داره بیچاره ) .

این صحنه منو پرپر کرد . آخه این درسته ؟ ملت این کاردرستیه ؟ عکس پاره می کنید که چی بشه ؟ چی را می خواید ثابت کنید ؟ فکرکردی حقانیت یک پول با سالم بودن گوشه هاش اثبات میشه ؟ ما داریم به کجا میریم ؟

نظرات 8 + ارسال نظر
وود سه‌شنبه 12 بهمن 1389 ساعت 22:57 http://www.safit.blogfa.com

آخ که گفتی آقا... ادم وقتی امتحان داره این پرنده ذهنش پرواز میکنه میره تا جلسات سازمان ملل هم میرسه اما همین که برگه امتحان آخرو دادی دست مراقب ،پرنده هم اسباب اثاثیه اشو جمع میکنه و از ذهنت اسباب کشی می کنه....
اما عکس... اگه بخواییم از رو ی المان و نماد بررسی کنیم ، من اینو برداشت کردم که یواش یواش عمر این دولت داره مثل پول توی عکس میشه و ... که اقا بی خیال بحث و سیاسی نکن، از خودت بگو دیگه چه خبر ؟ هوا خوبه اونجا؟

سلام
عمر کی ؟ چی ؟ خوبی شما ؟
هوا عالیه . به کوری چشم امریکا زمستان هم بهار است با میزان بارش نصف میانگین سالانه ...

صخره بلند سه‌شنبه 12 بهمن 1389 ساعت 23:30

جان و ناموس ادمارو ولش کن
چند بار بگم عکس پاره نکنین عرش خدا میلرزه
بعد خب معلومه خشکسالی میاد دیگه...!!!

راست میگی . الان که دقت میکنم می بینم که خشک سالی به خاطر همین چیزها بوده . همون اول انقلاب هم عکس پاره می کردند که این شد .

هاله سه‌شنبه 12 بهمن 1389 ساعت 23:54 http://www.haleh-deltang.blogfa.com

من همیشه ، تحت هر شرایطی یه دفترچه دارم با خودکار سر خود! ..تا میبینم یه جرقه زده میشه مینوسم که بعد حسرتش به دلم نمونه ..

و این عکس... یه اس اومد برام بخونید خالی از لطف نیست( به لره میگن ۲۲ بهمن چه روزیه .. میگه روزیه که خمینی به ایران حمله کرده)

این هم نگاه طنز به این داستان...
اگرهم بدین میراث فرهنگی بدون شک تقدیر میشه ازتون

ای طنز پرداز . ای طناز .
من از این دفترچه ها هرچی گشتم پیدا نکردم . احتمالا خودم یکی درست میکنم . میراث فرهنگی هم آدم نیست که قدر بشناسه .

بوف بینا چهارشنبه 13 بهمن 1389 ساعت 15:46 http://bufebina.blogfa.com

خدا این نمایشگاه رو از ما نگیره که کلی پول پاره پوره بهمون هدیه داد!
میگفتی یه دونه از خوشگلاشو برات جدا میکردم
صد تومنی که حال نمیده.یه دو هزار تومنی داشتیم که آقاش داشت فحش میداد!
یادت باشه شخصا بهت توضیح بدم چی دیدم

برداشت من از این عکس اینه که آقا داره پاره میشه!
اتفاق خاصی نیفتاده

کی پاره میشه ؟
کجا ؟
من هیچ ربطی به این حسین ندارم .

وود چهارشنبه 13 بهمن 1389 ساعت 16:17 http://www.safit.blogfa.com

داش حسین چی میگه؟ میگه تو نمایشگاه ترشی می فروختی؟ آقا دوست دارم هوارتا.... خب از اون ترش ترش هاش بفرست اینوراااا;)

سلام
چیز خاصی نمیگه . بله میفروختم . الان هم انبار کردم تا گرون بشه .
از اون برگه های زردآلو که قرمزه . خیلی ترشه .... خیلی ... الان حالت خوبه ؟
اره میگفتم ... خیلی ترشه

دنیا چهارشنبه 13 بهمن 1389 ساعت 16:59

اوا وحید منم ایده‌هام یادم رفت ولی پایه‌ام جزوه‌هارو بسوزونیم....
میگما اگه ایده‌ای خلاقیتی چیزی به ذهنت رسید خریداریم..... شیرش کن با ما

پایه ام من کلی جزوه دارم . از یک استاد به ۳ روایت ...
چشم ایده ای بود به اشتراک میزاریم .

م.ازاد پنج‌شنبه 14 بهمن 1389 ساعت 00:39

سلاممم....
خوب ایده هاتونو بنویسید یادتون نره...
دکور اتاق و تختتونم مبارک...
توی جامعه بودنم خیلی خوبه...
و اما پوللل....
چه پولی...اینکه چیزیش نیست...فقط چند جاش یه کوچولو پاره شده...
البته بدم نیستا...
ببرید بانک میتونید عوضش کنید...اینا..

محمد پنج‌شنبه 14 بهمن 1389 ساعت 23:47

سلاممممممممممم
معلومه خوب ترشیجات فروختی که دکوریــــــــــــی عوض کردیـــــــــــــی
(روزی قدر دخل میزدی)
شاید اینم ته جیبت مونده به این روز افتاده

اون دخل که دخل نبود . همش ضرر شد .
این پولی که دادم تخت خریدم از انجام پروژه های دانشجویی بود .
این پوله هم توی دخل حسین بود .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد