عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

تو کجایی ؟

می رویم با هم  

دست در دست  

مهر در دل  

حریر گلدارت می رقصد در باد  

در مسیر می پیچد عطر حضورت  

دلم جان می گیرد  

می پوشم زره ام را  

                             و می روم  

به جنگ نا امیدی ، خستگی  

می دانم که منتظری ، چشم بر راه  

آغوش بگشای ، خیال مردنم نیست  !!!! 

_______________  

دلم تنگ کسی است  

     گلی با بوی شیدایی  

من و او  

   یک باغ قدم زدن  

      یک کنار مهربانی  

بودنی به نام وصال  

   به رنگ دوست داشتن  

        حریر بر چهره داری  

بخند  

    به گلهای حریرت می آید  

نظرات 3 + ارسال نظر
هاله شنبه 25 تیر 1390 ساعت 22:51

سلااام.
اینکه برگشتی خیلی عالیه. واقعا جات خالی بود.
پس میخونیمت دوباره .

سلام
ممنون . خودم هم خیلی خوشحالم .
ما هستیم . تا اخر

احسان سه‌شنبه 28 تیر 1390 ساعت 21:33

سلام داداش.ترکیدم این شعرو خوندم.فوق العاده بود.رویایی.زیبا.دلنشین

سلام بر داداش احسان گل .
این پست خودتو کم داشت .
این روزها خیلی دوست دارم از قدم زدن بنویسم ، وقتی که باد می پیچد در گیسوانش ... از پیچ و تاب خوردن حریر گل دارش ...
خیالش هم زیباست داداش . . .

حسین چهارشنبه 29 تیر 1390 ساعت 19:06

عاشقتم . . . خره!
(نیستی ، دلم واسه این فحشها تنگ شده)

من همیشه عاشقت بودم لعنتی . حتما باید می رفتم با بفهمی !!!
بیا ... رفتم . حالا چی ؟ حالا عاشقمی ؟ هه . حالا این قلب ... همون قلب دیروزی نیست . من فرق کردم . من با مردم اینجا زندگی می کنم . من دیگه همون دیروزی نیستم . حسین اینو بفهم . چرا می خوای زخم های قدیمی را تازه کنی ؟ بزار خوب بشن . بزار فقط یک خط ازشون باقی بمونه . فقط یک خط که در جواب بازیگوشی بقیه بگم : این زخم یک دوسته... که خیلی دوستش داشتم . ولی اون دیر فهمید .
فدات داداش . تقدیم خودت . یک دیالوگ از همون هایی که دوست داشتی .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد