دوستان عزیز لطفا کامیون فلسفه و منطق خود را بر سر ما خالی نکنید . به گمانم کسی همین نزدیکی ها دارد می کند زندگی ...
.
.
.
لطفا بچه شوید ... گاه گاهی خوب است .
سلام
من شمعدانی ام
من اطلسی
من یاس
تو خریدار باش
من گل رُز
من از بادها می ترسم
از صدای هوهوی شبانه
که پیچ می خورند در کوچه ها
در پشت پنجره ها
حتی دیده ام چراغ کوچه را
که می لرزد از ترس
و میوه های کال ریخته بر حیاط
که بغض می اندازد بر گلویم
یک شب باز هم
در میان درختان افتاده بود
ولوله ی هوهوی
که فریاد زدم :
رحم کنید رحم کنید
بگذارید بفهمند رسیدن را
آنوقت جدایشان کنید !
کوله از گلدان بر بند
بیا به دشت افکارم
بیا و بگذار ریشه بزند
تمام تصوراتم از یک مهربانی
از یک دوست داشتن
سلام
خیلی زیبا بود. لذت بردم
بهم سر بزن آپ هستم
واقعا نفهمیدم چرا یه دفعه جوش آوری!
من فقط ، فقط، شوخی کردم. این داستان دست بالا گرفتن و دانای کل چیه؟!
فقط این دفعه فهمیدم اصلا دوست نداری شوخی کرد باهات . فقط لازم نبود این قدر داستان دنبال هم سر هم کنی!
دیگه حریم رو رعایت میکنم. فکر کنم سرو کله زدن با یه ادم توهمی چندان شایسته نباشه.
خووب باشید.
سلام
ممنون بابت رعایت
اوه اوه اوه
ببین چه خبره اینجا!
دعوا دعوا دعوا . . . سر یک کیلو مربا
!