عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

پازل زندگی

بین یک پازل ۱۰۰۰ تیکه و  کتاب "جنگ و صلح "کدام یک را انتخاب میکنید ؟ جاتون خالی رفتم کتاب را بر داشتم و دادم دست خانومه که حساب کنه . چشمم افتاد به پازل ها ، خیلی بودن . دست گذاشتم روی یه 1500 تیکه که گرون از کار در اومد و معامله نشد . خلاصه بد رفت رو مخم و کتاب ها را پس دادم و پازل 1000 را خریدم .  

قناری ها را هم که گرفتم و الان در دوره ی آمادگی جهت جفت گیری هستند . مرغ عشق خوبیش به اینه که کلا میندازی کنار هم و غذا میدی و حدود یک ماه بعد میای بچه ها را می بینی . و واقعا لقب قناری باز ، لقب والایی ست . نصف زحمتش میشه خریدنش که شامل بخون بودن یا نبودن ، نژادش چی باشه و ... .  مراحل زندگی مشترک قناری را بگم؟ : دردو قفس جداگانه نگهداری میکنید به طوری که حتی همدیگر را هم نبینن ، فقط صدای هم را بشنون . در قناری ها جنس نر فقط می تونه بخونه. آقا نره شروع میکنه در خلوت خودش چهچهه می زنه . خانومه میگه وا ! کی بود ؟ کجا ؟ به صداش می خوره خوب باشه . تحمل نمیکنه و میگه هوی من اینجام !!!! نر میگه چی ؟ کجا ؟ صبر کن بازم برات بخونم عزیزم . خلاصه نامه میدن ، شعر می خونن ، ایمیل میزنن و ... . وقتی نوع ماده آماده شد ( جهیزیه و تمام شدن درس و اینا ) در جواب آواز آقاهه ریز می خونه . در واقع زیر زبونی بی تابی میکنه . بعد در دو قفس جدا در کنار هم قرار می دهید . دیگه دیوانه بازی شروع میشه و وقتی هروقت دو به دیواره ی قفس چسبیدن و انگار می خوان زمین را گاز بگیرن دیگه آماده ی اماده هستند . میرن خونه بخت . اگر جویای حال مرغ عشق ها باشید خوبن .

 

چند روز پیش با خودم داشتم فکر میکردم که درس بخونم چی بشه ؟ فرق بین لیسانس و فوق لیسانس چیه ؟ تا کی می خوام توی این دانشگاه ها و کلاس ها الاف باشم ؟  

 

از شغل قبلی ام استعفا دادم . ریسندگی دیگر برایم معنایی تازه نداشت . الان در شغل شریف دیدبانی خدمت می کنم و هر گاه وقتش برسد من باید فریاد بزنم و دیگران را با خبر کنم . ولی هر روز باید کوهی را برای رسیدن به نقطه دیدبانی بپیمایم .  

 

 پ.ن : هیییییی دلم می خواد همه این نوشته ها را پاک کنم . بیهوده نیست ؟ هست ؟ این وبلاگ نویسی و نوشتن و خود گفتن و خود خندیدن ها یه دنیاییه و زندگی واقعی یه چیز دیگست .  

  

پازل 1000 تکه . فکرشو بکنید اینهمه دکمه بشه هزار قسمت .

نظرات 3 + ارسال نظر
هاله یکشنبه 18 دی 1390 ساعت 20:46

ما فنچ داشتیم ، ولی هیچکدوم از این مراحلی که گفتی رو یادم نیست..
به نظرت خیلی نرفتی تو نخشون؟ بابا معذبن به خدا ! کمتر زوول بزن بهشون!
طرح پازله جالبه.اعصابی میخواد که دوباره سرهمش کنی!
همه زندگی واقیعشون یه چیز دیگه است، این نوشتن و سر زدن یه بهانه است که تایمی از این واقعیته دور باشی.
راستی علاف درسته نه الاف!

الاف درسته ؟‌ شاید . ول کن هاله میون این بگیر بگیر به کی برمیخوره که ما بگیم الاف یا علاف ؟
واقعیت یه چیز دیگست

باران دوشنبه 19 دی 1390 ساعت 18:30 http://baraneshgh.logsky.com

وحید جون راست میگی.الاف درس نشو.فوق لیسانس که قبول شدم فکر کردم فتح کردم بعدش دیدم هیچ توفیری نشد.حالا هم که دکترا میخونک بازم میبینم که الافم.ژس تو درگیر نشو دوست من

چیزی نمونده . یک ماه دیگه خلاص .

مهرنوش چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 23:37

خوش بحالت راحت شدی از امتحانات تند تند آپ میکنی...
یاد یک چیزی افتادم...شاید بی معنی باشه...اما دوست دارم بگم..
من بچه بودم یک پازل داشتم...که در کمال تعجب بعد از کلی اینجا پیداش کردم...
ناقص بود...یکدونه اصلیش نبود...کلی غصه خوردم...بعدش که پیدا شد...
تونستم امیدوار بشم که همه چیز درسته...اما اون تیکه دیگه سالم نبود...
حالا منم و اون پازل خراب...با یک دنیا خاطره بچگی...

راحت راحت . طوری از شور خوشحالی آپ شادی اور میرم .
دل خوش سیری چند ؟

من بودم قابش میکردم . نبود همون یه قطعه کلی اثر هنریه . جدی گفتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد