عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

باران برای باران

بهار باران خورده  

               چشم های اطلسی تو را  

                                                کم داشت . . .  

  

 

د لامصب چه مرگته ؟ وقتی جلوی هر کس و ناکسی لخت و ... برهنه ، جولان میدی میشه همین دیگه . میشه همین که دلت می خواد حرف بزنی و نمی تونی و سر از قفس مرغ عشق ها در میاری .   

خودم جای همه نبودن ها هستم . فقط لازمه که بدونم هستم. مثل قدیما که بابا می ایستاد کنار در حیاط  تا من برم دستشویی و می گفت : برو من دارم نگاه ت می کنم .    

 

پ.ن : هنوز هم اسم باران شوق زندگی را برام دو برابر میکنه .

نظرات 2 + ارسال نظر
باران چهارشنبه 5 بهمن 1390 ساعت 10:08 http://baraneshgh.blogsky.com

باران یه جور شور و شعفو تو زندگی آدم تزریق میکنه.دقت کردی وحید خاطره هایی که تو بارون واسه آدم اتفاق می افته بیشار مونده گاره؟

سلام . بله ... بارون ........ نمی دونم ... همه چیزه

هاله چهارشنبه 5 بهمن 1390 ساعت 15:13

هنوزم دوست داری اسم دختر رو بذاری باران؟

سلام . بله هنوز دوست دارم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد