عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

جواد طوقی

وقتی کفترات شبونه همه رفتن زیر چاقوی یه نامرد،کله سحر چشات خشک میشه به کفترهات که از بس غلت زدن تو خون،شدن مثل کفترهای نشون شده و جفت کت هاشون(بالهاشون)انگاری رنگ قرمز زدن .  

رفیق یعنی "جواد طوقی" که دآش کوچیکه ش را فرستاد دنبالم که برم پیشش . رفتم خونشون به دآشش گفتم کجاست؟ سری کرد هوا و گفت سر جاش . نا نداشتم پله ها رو برم بالا ، غم کفترهام یه طرف ، غم خال شدن طوقی جواد یه طرف که اتیش می انداخت به جونم . رسیدم بالا رو بوم ، دیدم "جواد طوقی " نشسته و آروم آروم پرهای کفترهاشو قیچی میکنه . زدم رو شونه اش که : خل شدی باز ؟ گفت نه . دل ندارم ببینم کفترهام تک و تنها دارن خال میشن و تو چشات پی طوقی منه .  

 

پ.ن1 : یک پله رفتم بالاتر .   

پ.ن2: 10 روز تا کنکور  

پ.ن3: تو را نادیدن ما غم نباشد / که در خیلت به از ما کم نباشد

نظرات 10 + ارسال نظر
حسام سه‌شنبه 18 بهمن 1390 ساعت 19:39 http://joyayekar90.blogsky.com/

سلام ؛

دو پستتون عجیب کفتری شده...

سلام .
چه کنیم دیگه . خودمونم داریم کفتر میشیم .

یه منتظر سه‌شنبه 18 بهمن 1390 ساعت 20:03 http://danlodzh.blogsky.com

سلام
شما وب فوق العادهای دارین
خوشحال میشم اگه منو راهنکایی کنین

من و دو برادرم چهارشنبه 19 بهمن 1390 ساعت 01:21 http://t0r4nj.blogfa.com/

سلام
مرسی اومدی وبلاگم و برام نظر گذاشتی...
وجوه اشتراکهایی که گفتی یه خورده بگی نگی!!!بود
راستی کفتر بازی؟!!!یا تحت تاثیر یکی از فیلمهای بهروز وثوق قرار گرفتی و پست زدی!؟

کفتر باز ؟ تحت تاثیر حرف هایی هستم که میشه توی دنیای کفتر ها گفت تا انسان ها بفهمند ... !

پری چهارشنبه 19 بهمن 1390 ساعت 12:14 http://daysofmylife1.blogfa.com/

اینا واقعیه یا تیکه هایی از فیلمایی کیمیاییه؟؟

تکه هایی از مغز خام بنده ست . نمی پسندید بپزمش ؟

هاله پنج‌شنبه 20 بهمن 1390 ساعت 09:05

10روز تا کنکورووو بگوووووو!

هوووووو منو از چی می ترسونی ؟ من مادر درس خونای عالمم

باران پنج‌شنبه 20 بهمن 1390 ساعت 12:07 http://baraneshgh.blogsky.com

تورا نادیدن ما غم نباشد.نگران کنکور نباش.میگذره اونم

۶ روز نبود ؟؟؟؟؟ چون می گذرد غمی نیست

حسین پنج‌شنبه 20 بهمن 1390 ساعت 12:47

حال ندارم نظر بذارم
خسته ام
ولی شعره اخرت قشنگ بود.چند روز پیش با اواز شجریان گوش داده بودمش

خسته نباشی دآآآآش

نرگس پنج‌شنبه 20 بهمن 1390 ساعت 21:05 http://verio.blogfa.com

سلام
قالبت خیلی به نوشته هات می خوره
عالی بود

ای نرگس خانم پیر شدیم سر انتخاب قالب !!!!

من و دو برادرم جمعه 21 بهمن 1390 ساعت 13:03 http://t0r4nj.blogfa.com/

خوب حالا بهتر شد که فهمیدم حرف حسابت از اینهمه کفتر بازی چیه!...طرز فکرت برام جالب اومده...
ولی یه چیزی منو به تعجب انداخت و اونم این که چرا باید فردی مثل تو با این دید باز و افکار قابل تحسین غلت زدن تو خون رو با این املای صد در صد اشتباه بنویسه؟!!!!
چرا غلت رو نوشتی غلط؟!!!
این کامنت رو کاش میشد استثناءا" برات خصوصی مبزنم چون شاید دوست نداشته باشی به طور عمومی کسی از دست نوشته هات غلط املایی بگیره!

شاید باورت نشه ولی خودم وبلاگ را آوردم بالا تا برم سری به لینک ها بزنم چشمم خورد به "غلط" . فکرکردم درسته ؟ گفتم خو مثلا غلط باشه ... املا که نیست . استثنا قبول دارم . درستش می کنم . ممنون بایت اموزش نوشتن طرز صحیح نوشتنش . چی بگم دیگه ؟ ماست مالیه دیگه . آخه 10 سالی یک بار می خوام بنویسم غلت .

من و دو برادرم شنبه 22 بهمن 1390 ساعت 01:38 http://t0r4nj.blogfa.com/

آقا وحید من کی باشم که بخوام به استادی مثل شما آموزشی بدم؟...اگه جسارت شده عذرخواهی میکنم!

من که استقبال کردم . خیلی هم خوب

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد