عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

چند گزارش از دو روز



 شب ، سکوت ، خنک ، رقص ماه در موج های حوض و صدای دلنشین آب که داشت می ریخت داخل حوض . اونقدر سرشار از لذت بودم که دلم می خواست این لحظات را برای همیشه نگه دارم . البته صدای خودمم فراموش نکنید که آوازهای دلنشینی می خوندم . بعضی وقت ها آدم فقط با صدای خودش حال می کنه ... هر چند مزخرف باشه .


داخل تاکسی بین شهری از ساوه به اراک . گرم بود و چون قبل از حرکت رفته بودم حمام در نتیجه هم صورتم می سوخت و هم سرعت تبخیر بدنم رفته بود بالا ... راننده خوابه ، پیر مرد جلویی از موقع حرکت داره سعی میکنه که یه شارژ 2 تومنی که برای نمی دونم کی خریده را براش بخونه . دست راستم ، جوون و هیکلی . ترک یا شایدم کرد (باور کنید معلوم نبود) . سمت چپم آقایی با کت و شلوار و موبایلی که انگار داره یه پی دی اف را می خونه . هر دو از اینهایی که اصلا به فکر نفر سوم نیستند . حالا دیگه گیر کردم میون چشم های کاملا بسته شده راننده که از داخل ایینه پیداست و دعوای ذهنی که با هر دو طرف کناری دارم . موقع رسیدن آقاهه میگه : آقا شرمنده ، پاتو بزار پایین راحت باشی . میگم ممنون رسیدیم دیگه . . .

میون این همه حس یکی هم پیدا میشه و میخواد مزد 40 روز کار کردن سگیت را بهت نده . اونم نه مزد . حق خودتو . . .


نظرات 3 + ارسال نظر
من و دو برادرم چهارشنبه 24 خرداد 1391 ساعت 01:55 http://t0r4nj.blogfa.com/

گزارش اولت حس خوبی به آدم میداد...درست برعکس روز بعد که توی ماشین بودی!

مهرنوش یکشنبه 28 خرداد 1391 ساعت 00:36

اولی برام پیش نیامده...برعکس دومی و سومی که به نحوی زیاد پیش میاد...
اما اکثرا توی فکر اولی ام...

اولی رویای دست یافتنی خوبیه

فری جمعه 21 مهر 1391 ساعت 20:17 http://fffery.blogsky.com/

اتفاقا اولی برا من خیلی پیش اومده! به زور هم شده برا خودم درستش می کنم. شاید بشه گفت آدم بعضی وقتها با تنهایی خودش حال می کنه ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد