عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

عکس نوشته های من

من اناری را می کنم دانه،به دل می گویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

روزگار سگی

فردا ۲۲ خرداد  

وقتی حتی اگر یک مگس نیشتون میزنه طوری رفتار نکنید که انگار اتفاقی نیفتاده ... حداقل میتونید بگید (( آخ )) ...  

روزهای خوب از راه نمی رسند مگر اینکه مردم برای آرزوهایشان تلاش نکنند .  

الان چشمانم از نفرت در حال استفراق بغض هایی است که روزی چون تیر بر قلب بادیه نشینان سیه دل خواهد نشست . نفرت تمام وجودم را گرفته . حتی نمیتوانم به روزهای خوب هم فکر کنم . ولی هنوز زنده ام .  

نمیدونم چی دارم مینویسم . فقط ... لعنت به این روزگار سگی ...

سگ ولگرد

هفته پیش بود که در مسیر کتابخونه دیدمش . زیر یکی از ماشین ها خوابیده بود و زوزه می کشید . نشستم که ببینمش ، ولی فرار کرد ... یکی از پاهاش را گرفته بود بالا و با سه پا می دوید . بیشتر که دقت کردم دیدم زخمی شده . گفتم حتما بعد از چند روز که ازش مراقبت کنه خوب میشه . به همین خاطر داره خیلی احتیاط میکنه .  

امروز بعد از یک هفته دیدمش ... داشت از سر کوچه میومد . خیلی ترسیده بود . هنوز زخمش خوب نشده بود . و چون پای زخمی کوچک شده بود حدس میزنم که دیگه خوب هم نمیشه . بعد از چند ثانیه بچه ها از سر کوچه رسیدن ... با سنگ و چوب . اونها از اونور و بچه های داخل کوچه هم که متوجه شدند از اینور ... یکی چوب بر میداشت ، یکی سنگ ، یکی ،دمپایی در میاورد ، یکی هم داد می زد . من و سگ ولگرد وسط بودیم ... زل زدم توی چشمهاش ، شاید در 10 ثانیه 10 بار به دو طرف کوچه نگاه کرد . پر بود از دلهره . من بودم و یک تکه نان و سگه بود و سه تا پا . نمیدونم چه چیز این بدبخت باعث شده بود که بچه ها بیفتن دنبالش . به نظرم مظلوم تر از اون توی کوچه پیدا نمی شد . خلاصه محاصره تنگ تر شد تا اینکه مجبور شدم یه راهی براش باز کنم تا فرار کنه . رفت اما با 20 تا بچه که دستاشون پر بود از سنگ و چوب و دمپایی .  

سگه که رسید سر کوچه یکی از همسایه ها در حالی که بچه اش را بقل کرده بود اومد و گفت ... ااااااا پس هاپو کو ؟ گفتن هیچی هاپو ها رفتن دنبال سگ بدبخت .  

--- 

واقعا بده که به چیزی غیر از خودمون اهمیت ندیم .

در نا کجا بودم که شنیدم ...

 چند نوشته کوتاه  

 یک شب در خانه

حتی اوس ممد ، کفاش سر کوچه که زنش  مرده هم میگه : من عاشق این دخترهای مدرسه ای هستم ... کاش میفهمیدند کفش واکس خورده چقدر قشنگه میشه  . 

 --- 

یک شب در بازار

گفت :  شیره    

گفتم : رنگش که خوبه   

گفت : میگم شیره  

گفتم : از رو بزار  

گفت : برو  برات بکشن عمو

گفتم : کجا ؟   

ترازو : ۱۰۵۰ گرم  

گفت : اینم دوتا روش بشه ۱۵۰۰ گرم  

 ---

یک روز در صف نان

زری : میگن مرده*  

پری :  دوتا زن داره ! 

زری : موقع خرید گوشت اینطور شد .  

پری : آره ، زن اولی هم توی صف شیر پیدا کرد .   

--------

* مُرده  -  مَرده

پرانتز

صبر کنید !‌ به رسم قدیم هایم مینویسم ... 

 اگر دلتان گرفت و  آسمان نگاهتان بارانی که نه ، ابری شد . من در باغ آرزوها ، زیر همان درخت همیشگی یک فنجان چای داغ مهمانتان میکنم .  

!!!

خوب چون چندتا از بچه ها از سنگین بودن سایت گلایه کردند من هم مجبورم زبان صحبت از عکس ها بگیرم و بنویسم .  

!!! 

عاشقی آنقدر کوتاه است که مهلت زمزمه کردن نیست . فریاد بر آورید که عاشقیم .  

وقتی گفت عاشق شده ،  زل زدم به صدایش . به شوق فریادش ، به مستی خیال انگیزش . نمیدانم چون رویا ها دستانش سرد بود یا نه .  

عاشق صد رویا دارد و هزاران نامه در دل ...   

---------------------------------------------------------

به ح.ص : خوش به حال کسی که نامه خوان دل شماست .

نیمه ی گم شده

چشمهایت صد راز نگفته می مانند  

همه می گویند که قهوه ایست  

من می دانم که صد برگ زندگیست ... 

------------------ 

امشب اصلا نیستم که بخوام معذرت خواهی کنم بابت نوشتنم ... که " دل به دست کمان ابروییست کافر کیش " ... کاش می دانستم کیست ... شاید هم که ادم نیست .

این سیب نصف کرده را از کدام یخچال ، از کدام خانه ، از کدام شهر باید جست ... آهاااااااای گوگل باز ها به فریادم رسید . مبادا نازنینم امشب در دستان دیگری بوییده میشود و با چند دندان تیز به  حلقوم سیاهش سرازیر می شود .. اهای نیمه ی گم شده ام کجایی ؟ بجویید دل آرامم را .  

دست بر آسمان برده ام " الا ای اهل عشق بازی     پیدایش کن ، انا فدایی "  

----------------- 

این طور نوشتن هم عالمی دارد که قول میدهم بار آخر باشه ...

دلم لرزید

دلم لرزید  

دلم برای عشق "دیگری" لرزید  

دلم برای انکه عاشق بود ترسید  

و من چقدر خوشحالم که  " هنوز عاشق نشده ام " .   

هنوز مردم شهر پروانه مردن را نمی دانند ... 

 هنوز آسمان دلشان بارانی نیست . 

 درست است که عاشق می شوند ولی  

                       نگاهشان در چشم ها جاری نیست  !  

باز بر خود بانگ میزنم که هی : تو از عشق چه میدانی ؟ مگر چند بار عاشق بوده ای ؟ مگر چند بار تلاش کرده ای عاشق باشی ؟ دل به دستان رویا داده ای ، ای دیوانه ی نازک دل ... 

وباز ان شعر قدیم را میخوانم که خود سروده بودم ، که کس ندانست وزنش و قالبش چیست و چه نام دارد ...  

عشق را گفتم چیستی ؟  گفتا خیال  

خیال را گفتم چیستی ؟ گفتا محال  

گفتمش در نیستی چگونه توانی زیستن  

گفتا که این را عاشق میداند و بس  

----------------------------------------- 

به یاد روزهایی که کویر زنده بود ...

به یاد باران که روز آخر نخندید ... 

به یاد شمعدانی ها که رفتند ..  

به یاد شقایق ها که بر نگشتند ...  

به یاد تمام خاطراتم در وبلاگ " کویر "

 

به زودی با موضوع بسیار جدید و جالبی در خدمت شما خواهم بود .... حتما منتظر باشید... نیام ببینم کسی نیست .

جمهوری اسلامی

در این عید اتفاقات زیادی افتاد  

مثلا ما فیلم هایی  را دیدیم که به قول آقایون مشکل دارن ... یا برنامه هایی را دیدیم که به قول حضرات با مبانی دینی مشکل دارن ولی خوب همشون پخش شدن ... 

۱- فیلم دعوت از ابراهیم حاتمی کیا : درست بعد از اصلاحات فکر کنم که ما فیلمی ندیده بودیم که در اون خانم ها به این راحتی باشن و مثلا اون جلوی موهاشون یه خرده نمایان باشه .  

۲- مسابقه (( با هم )) - که در اون شوخی ها و حرکاتی که انجام میشه خلاف اون چیزیه که ضرغامی اینا میخوان .  

۳- فیلم به رنگ ارغوان اونم برای حاتمی کیا  

۴- مشاعره اونم با حضور خانم ها : شعر خوانی با رعایت وزن شعر و کمی پیچ و تاب دادن به اون  

و ...  

۵- پخش فیلم سرگذشت عجیب بنجامین پاتن  که معنی تازه ای داشت ( هووووع )

۶- مردم در ۱۲ فروردین به رهبری رای دادند .  ( اسنادش موجوده )

۷- فرق بین کشتی و قایق را هم فهمیدیم .  

-------------------- 

موضوع از همه مهمتر اینکه چه کسی به غیر از ده نمکی میتونه بیاد در مورد دعا کردن مسخره بازی در بیاره ...  

من اصلا آبم با این آدمک توی یه جوی نمیره ... دوست دارم کلشو بکنم . ( خیلی روشن گفتم نه ! )  

و این که ببر کجای عید بود ؟  

و یک تشکر از شهرداری اراک که همه جای اراک را پر کرده بود از هفت سین و ببر که واقعا عالی بود . این آخری ها فهمیدن که بابا ببر، بده ،جیزه ، سال همت و مضاعف ایناست .  

------------------- 

راستی مردم فرانسه ریختن تو خیابون که(( مرگ بر سارکوزی)) ، و پلیس با آب مردم را خیس کرده ، وای وای چقدر بد . ببینید دیکاتوری را . پلیس انگشت کرد تو چشم یکی از معترضان و الان دارن چشمشو با آب تمیز می کنن . اونو را ببینید مردم یه عکس سارکوزی را آتش زدند . مردم به تنگ اومدن . ببینید پلیس هاشون باتوم دارند ، اما چرا دستشون نیست ! بل کارگرها در فرانسه هم معترضن و در کارخانجات تجمع کرد و حقوقشون را می خوان .  

وای وای چه کشور بدی ، سارکوزی خون مردم را توی شیشه کرده .  

خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران

کویریات

سلام  

ـــــــــــــــــــــ
کلی برای نوشتن موضوع دارم اما الان هیچکدومشون یادم نمیاد ... اول بگم که خدا رحمت ( مثلا لعنت ) کنه اونی که بعضی سایت ها را فیلتر میکنه . عکس هایی که توی وبلاگ گذاشتم را از چندتا سرور آپلود کردم چون هر چند گاهی این سایت ها فیلتر میشن و کار وبلاگ منم میخوابه .  

ـــــــــــــــــــ 

۱- ایام عید بود و رفته بودیم باغ وحش ( هوووو ) همینطور داشتیم میگشتم و سعی میکردم که پسر عموی کوچکم را مهار کنم که رسیدیم به قفس گراز ها ُ داشتم برای پسر عمو که ۶ سالشه توضیح میدادم که از اینا توی جنگلهای شمال خودمون زیاده و از این نوع چیزها که یه زوج خوب با یک بچه از کنارمون رد شدن و باباهه همینطور نگاه کرد تو صورت بچه اش و گفت:(( کثافت بچه )) من که جا خوردم . نگاه کردم دیدم واقعا جدی میگه و بعد از اینکه بچه گریه اش گرفت ، رفت دستشو گرفت .  

2- پیش بینی شده که سال 2012 همگی میمیریم . اول فیلم بود اما بعد از اینکه به شبکه خبر راه پیدا کرد فهمیدم که نه مثل اینکه دروغه . خلاصه اینوری ها هم پیش بینی کردن که بله ، میشه . از نشانه هاش هم همین درگیری بعد از انتخاباته ... باور نمی کنید؟ حتی یه کتاب هم چاپ کردن . با این نام که سال 88 یا 89 سال ظهور انشاا.. اگر درست یادم مونده باشه .  

3- کی میگه ایران زندانه ؟ جلوی چشم خود من جلوی باغ وحش یه چندتایی آدم با ماشین های زرد جمع شده بودند ( فکر کنم رنگ کودتاشون بود ) شعار میدادن : آزادی ، آزادی ، آزادی  

ما را چه می شود !

این چند روز ، چند چیز ،  مرا از زندگانی و چیز هایش دور کرده است .  

1. ناروتو (naruto)  

2. سایت  

3. نشریه  

4. درس نخواندن  

5. این یکی را من هم نمی دانم  

............. 

اندر احوالات ناروتو باید گفت : نازنینیست با موهای طلایی که بسیار به شازده کوچولو می ماند . از دوستان نزدیک ساسکه (sasuke) بود . که طریق ایشان با هم جور نیامد . و هر دو در پی هم راهی گشتند .  و ساکورای عزیز هم در این میان چون پروانه می سوزد .

اندر احوالات سایت تنها باید چنین گفت که مخمان ترکید . زیرا از صفر به صد را باید یک شبه طی کرد . و ما اکنون در گل فرورفته ایم .  

نشریه را چون همایی تصور کنید که سایه اش بر سر ما افتاده ولی ما را اکنون نور خورشید خوش است . در این گرانی ویتامین دی هم چیز جالبیست . 

درس نخواندن را فعل معکوس گویند ، یعنی با خود شرط می کنی که این ترم چون ترم های گذشته نیست و من همان دیروزی نیستم . ولی افسوس که نمی شود . و ما می مانیم و وجدان آزرده از بد قولی های خویشتن .  

این اخری را هم نه تو دانی و نه من . ولی به گمانم خبری در راه است . که از انفاسش بوی کسی می آید و یا شاید چیزی . بارها گفته ایم که(( ما نمی دانیم)) 

.......................... 

این گونه نوشتن بر می گردد به آثار بجا مانده از  وبلاگ مهدی عزیز و گیر دادن حسین به مولانا و حافظ .... 

صد بار توبه کردم و دیگر نمی کنم ... چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی ... گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت ... مصلحت با پیر خیر اندیش کن ...

چه کنیم !!!

پاک شد ...!!!؟؟؟ 

 

خوب هر حرف بدی که بقیه زدند را تو نباید تکرار کنی . . .

کار کار انگلیسی هاست

من این ترم نزدیک بود مشروط بشم . ولی به خواست خدا دست فتنه رو شد و با معدل 12 قبول شدم . استعمار پیر با کمک فتنه سعی در مشروطی من و مشروطه کردن من بودن که ملت هوشیار بود و با باتوم همه را زد . بعضی ها خیلی هوشیار بودن و عمق ماجرا را فهمیدند و با تفنگ به خدمت فتنه گران رسیدند . 

 ببینید عزیزان ، همشهریان ، ملت غیور ، این یک برنامه از پیش طراحی شده بود که توسط سربازان امام زمان بعد از رخداد آن لو رفت . یعنی اول فتنه انجام شد و بعد سربازان فهمیدند و مابقی ماجرا . ما تو دهن آمریکا زدیم رفت ! تو دهن انگلیس زدیم رفت ، تو دهن عالم و آدم زدیم . اما اینان درس عبرت نمی گیرند . ما برای درس عبرت دادن به اینها فعلا 4 تا از خودفروشان را اعدام کردیم اما سعی داریم همه را بکشیم تا درس عبرتی بشه برای آمریکایی ها و انگلیسی ها ، اسرائیل هم که اصلا وجود خارجی نداره . 

 (( در قلعه الموت وقتی حمله ای صورت می گرفت سربازان خود را از برج های قلعه به پایین می انداختند و دشمن وقتی این صحنه را میدید با خودش می گفت اینان به خودشان رحم نمی کنند با ما چه کار می کنند . ))  

خلاصه دشمن ترسیده اگر 200 - 400 نفر دیگه هم اعدام بشن دیگه فرار را بر قرار ترجیح میدن . حالا مگه ماست خوردین یه چندتا فوش بدین دیگه !!!!!! ( مرگ بر اینوریا ، مرگ بر اونوریا ، مرگ بر آمریکا ، مرگ بر انگلیس ، مرگ بر اسرائیل ، مرگ بر 80 % دنیا ، مرگ بر سرمایه داری ، مرگ بر بازم اینوریا ))  

خلاصه دوستان من . من میخوام بگم من به شخصه بیدارم . درسته 12 ساعت می خوابم ولی 12 ساعت بیدارم . ملت در این حوادث اخیر نشان داد که بیدار است . ندیدید اونقدر عصبانی بودند که با باتوم اومدن که فتنه را نابود کنن . اصلا اگر ولشان می کردید میرفتن آمریکا را هم سر جایش مینشاندند. شما چه می فهمید آخر ؟؟؟؟ ملت هوشیاز است . عده ای خیلی هوشیار بودن با خودشون تفنگ و گاز اشک آور آورده بودن . بابا این ملت ایستاده . شما چی میگین 

 

 !!!! ما نمی دانیم !!!  

--------- 

 برگرفته از یک روز کار صدا و سیما ..وقتی میشه توی چند سطر اوضاع را توضیح داد چرا اینهمه خرج می کنید و خودتونو میندازین تو زحمت ؟؟؟!!

چه خواهد شد

امروز ۲۲ بهمن  

نتونستم جلوی خودمو بگیرم و فیلتر شکن را راه انداختم و لحظه به لحظه اخبار را دنبال کردم .  

جاتون خالی با دوتا فیلتر شکن رفتم جلو . (کسی خواست بگه )

 

***  

نمیشه اوضاع را وصف کرد . کاش عکسی داشتم و براتون از روی عکس مینوشتم .  

فعلا که میز گرد ها و بحث های سیاسی به تاکسی و کلاس وصیت نامه و استاتیک و مباحث ویژه و ... نقل مکان کرده . 

اما می توان شنید صدای مرغ سحر را